بسمه تعالی
عنوان: عوامل قیام حضرت امام حسین (ع)
موضوع: نقش بیعت یزید
محمد جواد طالبی
مقدمه<\/h2>
قیام مسلحانه بر دو قسم است:
- 1- ابتدایی
قیام ابتدایی آن است که شخصی یا جمعیتی از دولت و حکومتی ناراضی باشد یا به فکر تشکیل حکومت بیافتد و بدون اینکه از طرف دستگاه حکومت مورد تجاوز واقع شود بر ضد حکومت موجود دست به قیام و انقلاب مسلحانه بزند و برای در هم کوبیدن حکومت، تمام قدرتش را به کار گیرد.
در مورد قیام ابتدایی باید گفت: اگر رهبر قیام از نظر نیروی نظامی و مالی و وسائل ارتباطات و شبکة اطلاعات، ضعیف باشد، به طوری که احتمال شکستش بیش از پیروزیش باشد در این صورت مردم عاقل و خردمند، قیام ابتدایی را جایز نمیشمرند. بلکه اگر قدرت کافی هم داشته باشد قیام ابتدایی جایز نیست مگر اینکه هدفی مثل هدف انبیاء و اولیاء داشته باشد،و اگر با نبودن قدرت کافی قیامی بر پا گردد و شکست بخورد و هرجومرج رخ بدهد و یک عده کشته شوند و جمعی به شکنجه گرفتار گردند نمیتوان گفت کسانی که با نداشتن نیروی کافی دست به قیام زدهاند مسئولیتی ندارند، بلکه باید گفت سهمی از مسئولیت به عهدة شرکتکنندگان در قیام است و بیش از همه رهبر چنین قیامی مسئول خواهد بود چرا که با اینگونه انقلاب که به شکست بیانجامد جلو انحرافات و تعدیات حکومت جباری مثل حکومت یزید را نمیتوان گرفت و هیچگونه اصلاحی نمیتوان انجام داد.
بلکه انقلاب عقیم و نافرجام نتیجة معکوس میدهد، زیرا در این صورت، حکومت وقت نسبت به عناصر انقلاب و طرفداران آنان عکسالعمل شدیدتری نشان میدهد و به طور جدی و قاطعتری آنان را خواهد کوبید.
این حکم عقل است و حکم عقل در هیچ موردی استثناء ندارد و آیة شریفة «ولاتلقوا بایدیکم الی التهلکة» اشاره به همین حکم عقل است.
آیة شریفه طبق حکم عقل میگوید: هرجا هلاکت است قیام و اقدام جایز نیست زیرا به جز ضرر و زیان ثمری نخواهد داشت و در مقابل این ضرر هیچگونه نفعی بدست نمیآید، در این صورت هیچ عاقلی قیام ابتدایی را جایز نمیشمرد.
- 2- دفاعی
قیام دفاعی آن است که شخصی یا جمعیتی از طرف دستگاه حکومت یا دستگاه دیگری مورد تجاوز واقع شود و برای حفظ و نگهداری خود یا مرام و مسلک یا دین و مذهب یا شرف و حیثیت خود حرکتی بکند که آن تهاجم را در هم شکند.
قیام دفاعی بهتر این است که این طور قیام به نام مقاومت خوانده شود زیرا در این صورت قیام فقط ایستادگی در برابر تجاوز است. در این صورت بدیهی است به حکم عقل و قانون میتوان بلکه باید از خود دفاع کرد.
اگر در این مورد دفاع کرد و موفق شد هم محفوظ مانده و هم وظیفة وجدانی و قانونی خود را انجام داده و اگر موفق نشد باز وظیفة خود را انجام داده و هیچ ملامتی بر او نیست.
پس دفاع، یک وظیفة مقدسی است که همة خردمندان رأی به خوبی بلکه به وجوب آن میدهند، زیرا دفاع، دوری جستن ازمهلکه است نه وارد شدن در مهلکه.
دفاع برچند قسم است.
- 1- دفاع از حقوق شخصی
- 2- دفاع از حقوق اجتماعی
- 3- دفاع از عقیده و مرام
این نکته مسلم است که در همة اقسام دفاع (بلکه در قیام ابتدایی) باید دو قاعده عقلی رعایت شود:
- 1- اینکه آن چه کم ارزشتر است فدای گرانبهاتر شود.
- 2- تا آنجا که ممکن است باید اقدامات صورت گیرد که فتنه و خونریزی اتفاق نیفتد و بدیهی است که همیشه دفاع با زد و خورد و جنگ انجام شود بلکه نقل مکان کردن از محل خطر هم نوعی از دفاع است.
آری آخرین مرحلة دفاع جنگ است که غالباً به خونریزی میانجامد، روشن شد که در قیام دفاعی اگر یک درصد هم احتمال پیروزی باشد باز هم اقدام به دفاع، جایز بلکه لازم است. (نوع دیگری از قیام نیز تصور میشود و آن این است که رهبر قیام بداند شکست میخورد یا کشته میشود ولی اطمینان دارد که ثمرات و منافع این شکست یا کشته شدن بیش از زیانهای آن خواهد بود که در این صورت، اقدام به چنین قیامی عاقلانه و گاهی لازم به شمار میرود).
تصویر صحیح از قیام امام حسین (ع)
قیام امام با تهاجم دستگاه حکومت شروع شده و در چهار مرحلة مختلف انجام یافته است:
- 1- از وقتی که آن حضرت از مدینه به مکه هجرت فرمود تا وقتی که به تصمیم ماندن در مکه باقی بود.
- 2- از وقتی که تصمیم گرفت به کوفه برود تا وقتی که با حربنیزید ریاحی برخورد کرد.
- 3- از برخورد با حربنیزید تا شروع جنگ.
- 4- مرحلة جنگ.
در هر چهار مرحله، اصل مقاومت در مقابل تهاجم حکومت محفوظ بود، ولی در مرحلة دوم علاوه بر اصل مقاومت، چون شرایط پیروزی نظامی و تشکیل حکومت موجود بود بیشتر فکر امام متوجه این بود که با تشکیل حکومت نیرومند و عادلانة اسلامی وضع موجود را تغییر بدهد و ریشة حکومت ظلم را بسوزاند.
میخواهیم به یک دلیل عقلی اشاره کنیم که مربوط به مواردی است که پیروزی نظامی ممکن نباشد لذا چون در مرحلة دوم امکان پیروزی برای امام بوده است با این مرحله منطبق نمیشود.
دلیل عقلی:
امام حسین (ع) گذشته از این که به حکم قانون وراثت، عقل و درایت را از جد و پدرش به ارث میبرد پنجاه و هفت سال از عمر شریف آن حضرت میگذشت و در طول این مدت چه در زمان پدرش و چه در زمان برادرش از حوادث مختلف زمان تجربههای کافی آموخته بود و بدون تردید، امام حسین (ع) یکی از رجال بزرگ علم و فکر و عقل بوده است.
و نیز تردیدی نیست که در اول کار یعنی از وقتی که تهاجم به آن حضرت شروع شد و خواستند با قدرت سرنیزه از وی برای یزید بیعت بگیرند، نیروی نظامی و مالی قابل ملاحظهای در دست امام نبود، بلکه تنها چیزی که در این زمان در دست آن حضرت بود محبوبیت کمنظیر و شخصیت عظیم اجتماعی و احترام عمیقی بود که در افکار عمومی داشت ولی تجربه نشان داده است که محبوبیت و شخصیت ملی و اجتماعی تنها نمیتواند در مقابل نیروی نظامی مقاومت کند.
آیا ممکن است که شخصیت متفکری مانند امام حسین (ع) به این نکته توجهی نکرده باشد.
آیا ممکن است امام حسین (ع) برخلاف روش پدرش بدون اینکه دستگاه حکومت مزاحم آن حضرت گردد با نداشتن نیروی کافی دست به انقلاب ابتدایی بزند.
بنابراین قیام امام حسین (ع) در مرحلة اول و سوم و چهارم که نیروی نظامی کافی نداشت دفاعی بود نه ابتدایی. ولی در مرحلة دوم چون امکان پیروزی نظامی برای امام بود یک جنبة قیام آن حضرت اقدام برای برگرداندن خلافت به مرکز اصلی خود بود.
دلیلی برای مرحلة اول قیام
کسی که حوادث سال 60 هجری را بررسی کرده باشد به خوبی میداند که یزیدبنمعاویه پس از مرگ پدرش، پیش از آنکه خبر مرگش در مدینه منتشر شود به فرماندار مدینه ولیدبنعتبهبنابیسفیان یک نامة رسمی نوشت و حاکم را از مرگ معاویه آگاه کرد. و یک بار کاغذ کوچکی به طور غیررسمی به ضمیمة آن نامة رسمی فرستاد و در آن پاره کاغذ نوشت: «أما بعد فخذ حسینبنعلی و عبداللهبنعمر و عبداللهبنزبیر بالبیعة اخذاً لیس فیه رخصة».
اولین تهاجم:
این اولین تهاجم و تجاوزی است که از طرف حکومت بی تدبیر یزیدبنمعاویه به حسینبنعلی (ع) شده است. در هیچ تاریخی دیده نشده است که امام حسین (ع) قبل از این تهاجم یعنی قبل از مرگ معاویه توطئهای بر ضد حکومت بنیامیه کرده باشد بلکه در نامهای که خود امام در جواب معاویه نوشته هر گونه توطئهای را بر ضد حکومت وی تکذیب فرموده است. این نامه را وقتی به معاویه نوشت که قبلاً ولیعهدی یزید بر مردم تحمیل شده بود و با اینکه امام در همین نامه مینویسد «و انّی لا اعلم فتنه اعظم علی هذه الامة من ولایتک علیها». با همة اینها امام حسین (ع) به معاویه جواب میدهد: من هیچگاه قصد انقلاب نداشته و هیچگونه توطئهای بر ضد تو نکردهام.
«بلکه حضرت خبر مرگ معاویه و دستور بیعت گرفتن با یزید را آن حضرت در یک جلسه از حاکم مدینه شنید»[1] پس در چه وقت و در چه فرصتی امام حسین (ع) میتوانست بر ضد حکومت یزید توطئه کند؟
با این مقدمات روشن شد قبل از دستور سفیهانهای که یزید دربارة بیعت گرفتن از حسینبنعلی(ع) به فرماندار مدینه داد امام هیچگونه اقدامی بر ضد حکومت غیر قانونی پسر معاویه نکرده بود. بلکه این حکومت بیتدبیر یزید بود که به طور ابتدایی به پسر پیغمبر تهاجم کرد و این یزید خام و بیتجربه بود که بدون هیچ دلیل و برهانی فقط به اتکای قدرت سرنیزة خود این حکم ظالمانه را برخلاف اصول انسانیت و برخلاف آزادی و عدالت صادر کرد.
یزیدبنمعاویه از امام خواسته است که تسلیم بی قیدو شرط او شود و او را به عنوان امیرالمؤمنین و خلیفة پیغمبر که حاکم بر آن حضرت و مسلمانان دیگر باشد بشناسد و حکومت او را که زیر برق سرنیزه و درهم و دینار بر مردم تحمیل شده بود قانون اعلام کند تا مردم دیگر هوس مخالفت نکنند.
عقیدة امام حسین(ع) مانند بسیاری از شخصیتهای دیگر از قبیل عبداللهبنعباس و محمدبنحنیفه این بود که حکومت بنیامیه تحمیلی و غیرقانونی است و یزید که در رأس دولت قرار دارد علاوه بر اینکه در سیاست کشور داری خام و بیتجربه است و مشاوران مکاری از قبیل عمروعاص و مغیرةبنشعبه که در اختیار پدرش بودند ندارد علاوه بر اینها جوانی خودسر و باده گسار و عیاش است، و بدون تردید اگر زمام حکومت در دست چنین فرد فرومایهای باشد مملکت به پرتگاه سقوط کشانده میشود و حق و عدالت فراموش میگردد و ایمان مردم به سستی میگراید، زیرا پیروی تودههای مردم از دستگاه حکومت طبیعی و بدیهی است.
امام نمیتواند برخلاف عقیدة خود و برخلاف واقع، حکومت تحمیلی یزید را قانونی اعلام کند و در حالی که قدرت بر دفاع دارد تسلیم بیقید و شرط وی شود، زیرا امام حسین (ع) که رئیس خاندان پیغمبر است و چشم همة مردم به او دوخته شده و در دل مردم جا دارد اگر برخلاف عقیده و ایمان خود در حالی که قدرت بر مقاومت و امتناع دارد خلافت ضد اسلام یزید را بپذیرد افکار مردم را منحرف ساخته و با انحرافات حکومت موافقت ضمنی نموده و به سقوط کشور و رواج فساد و تضعیف دین کمک کرده است.
آیا ممکن است کسی که خود مظهر عدالت و تقوی است عدالت و تقوی را بکوبد؟
به عقیدة حسینبنعلی (ع) اگر در مقابل این تهاجمی که به او شده تسلیم شود و سلطنت ضد اسلام یزید را امضا کند و در حالی که راه مقاومت و دفاع بار است هیچگونه مقاومتی نکند از این راه به دین و قرآن و مسلمانان و به خانوادة رسالت خیانت کرده است.
دین و ایمان و شرف خانوادگی امام و مسئولیتی که از نظر حفظ اسلام به عهدة اوست و مقام مخصوصی که در میان خانوادة نبوت دارد به وی اجازه نمیدهد که حکومت فرزند معاویه را بپذیرد. اگر چه حاکم مدینه «ولیدبنعتبه» در اجرای این دستور تا سر حد کشتن امام پیش نرفت ولی همة عمال حکومت مثل ولید نبودند و قرائن نشان میداد که هم یزید از فشار دست بردار نیست و هم مروان حکم برای کشتن حسین(ع) به هر گونه تحریکی دست میزند و روی سوابق دشمنی که با خاندان امیرالمؤمنین داشت دستگاه حکومت را به کشتن آن حضرت میانگیزد. چنانکه هنگامی که فرماندار مدینه رأی مروان را دربارة بیعت گرفتن از امام حسین (ع) خواست او گفت : اگر حسین بیعت نکرد سرش را بگیر.[2]
خطر تشدید میشود
پس از آنکه حاکم مدینه امام حسین (ع) را برای ابلاغ دستور یزید دربارة بیعت احضار کرد و در آن مجلس نتوانست موافقت آن حضرت را جلب کند راضی شد که تصمیم نهایی به بعد موکول شود. امام از آن مجلس خارج شد ولی بعداً در طول 24 ساعت باز هم مامور حاکم برای احضار امام سراغ وی رفت، اما امام از ملاقات مجدد خودداری کرد و در فکر این بود که راهی برای رهایی از این فتنة جدید پیدا کند. امام از مجموع قرائن استنباط کرد که خطر، خیلی شدید و نزدیک شده است. آیا حسین (ع) در مقابل این تجاوز که به او شده و حتما اقدامات شدیدتری را همراه داشت میتوانست به نیروی نظامی متوسل شود؟ البته نه. آیا میتوانست بیعت کند و آزاد شود؟ نه. پس باید چه کند؟ در فرصت کمی که داشت توانست راه سومی را انتخاب کند. یک راه عاقلانه و خردمندانهای اختیار نمود و آن راه مقاومت و دفاع بود. و از آن جا که باید در راه دفاع تا ممکن است از فتنه و خونریزی جلوگیری شود تصمیم گرفت برای دفاع از جان و ایمان خود و برای دفاع از اسلام برای مدت نامعلومی از وطن خود مدینه صرفنظر کند و بجایی برود که هم از خطر دور باشد و هم بتواند در آن جا اوضاع سیاسی را بررسی کند و مطالعة دقیقی دربارة امکان وعدم امکان برگرداندن خلافت به مرکز خود بنماید.
تدبیر امام:
در قرآن کریم آمده است «ولو کنت اعلم الغیب لاستکثرت من الخیر و ما مسّنی السّوء»[3] و بر همین اساس بود که رسول خدا (ص) در کارهای خود همان راههای عقلایی را با فکری روشن و بصیرتی نافذ تعقیب مینمود و برای رسیدن به هدف خویش تدابیر حکیمانه میاندیشید ولی در عین حال گاهی با شکست روبهرو میشد.
در نظر امام حسین (ع) هیچ کاری عاقلانهتر از این نبود که مثل رسول خدا (ص) که هنگام خطر از مکه هجرت فرمود تا در محیط مناسب مدینه که قبلاً پیشبینی شده بود برنامة اصلاحی خود را پیاده نماید او هم مثل جدش هجرت فرمود تا بتواند مطالعات خود را در تصمیمات تشکیل حکومت بررسی کند.
حضرت هنگامی که از مدینه خارج میشد آیهای را که مربوط به هجرت حضرت موسی است تلاوت نمود: «فخرج منها خائفا یترقب قال رب نجّنی من القوم الظالمین»[4].
تلاوت این آیة شریفه در وقت حرکت از مدینه دلیل تهاجم حکومت و حرکت دفاعی امام است.
یک نکته: هر کسی ازخود میپرسد که اگر حکومت یزید مزاحم امام حسین (ع) نمیشد آیا آن حضرت در خانهاش مینشست و مثل زمان معاویه از فعالیتهای انقلابی خودداری میکرد.
در این جا باید گفت: همانطور که خود امام فرموده بود: پس از مرگ معاویه دربارة انقلاب فکری خواهد کرد[5] و از طرفی آن حضرت حدیثی از رسول خدا نقل کرده که فرموده است: هر کس زمامدار ستمگری را ببیند که حقوق خلق و احکام خدا را پایمال میکند وظیفة اوست که در تغییر ظلم او بکوشد وگرنه خدا با همان زمامدار ستمگر محشورش میکند[6].
بنابراین اگر یزید هم مزاحم امام نمیشد باز تکلیف آن حضرت بود برای تغییر حکومت ظلم اقدام کند. ولی چون این تکلیف مثل همة تکالیف دیگر مشروط به قدرت است، لازم بود امام در درجة اول به بررسی و ارزیابی قدرت خویش بپردازد و در صورت امکان تحصیل قدرت کند. آنگاه اگر قدرت نظامی وی به حد کافی بود به منظور نجات اسلام برای تشکیل حکومت اقدام فرماید.
لذا اگر حکومت یزید مزاحم حضرت نمیشد باز هم حضرت به بررسی اوضاع سیاسی میپرداخت و در صورت مساعد بودن شرایط برای تشکیل حکومت و سوزاندن ریشة ظلم اقدام میفرمود.
منابع
1) قرآن کریم
2) نعمت الله صالحی نجف آبادی، شهید جاوید، تهران: انتشارات مشعل آزادی، چاپ هشتم)
[1] . تاریخ طبری، ج4، ص 251 و ارشاد مفید ص 180.
[2] . تاریخ طبری، ج4،ص 250و ارشاد مفید ص180.
[3] .اعراف/188.
[4] . قصص /21.
[5] .ارشاد/179.
[6] .تاریخ طبری،ج4، ص 34
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک های درباره دلالت الفاظ و وضع
بررسی اشکالات وارده به کتاب سلیم بن قیس هلالی
بررسی روایات پیرامون نوروز(2)
بررسی روایات پیرامون نوروز(1)
تاریخچه نوروز
جعل حدیث و اهداف آن
شبهه بدون درب بودن خانه های مدینه در صدر اسلام
مفهوم انتظار در لغت، عرف و شرع
فضاسازی معاویه در شام علیه امام علی(علیه السلام)(2)
فضاسازی معاویه در شام علیه امام علی(علیه السلام)(1)
اشک ریختن در فرهنگ شیعه چه جایگاهی دارد؟(2)
اشک ریختن در فرهنگ شیعه چه جایگاهی دارد؟(1)
معاویه و فرقههای زمان خود(2)
معاویه و فرقههای زمان خود(1)
[همه عناوین(29)]