باسمه تعالی
عنوان: معاویه
موضوع: بدعتهای معاویه
محمد جواد طالبی
آن چه در این نوشتار مورد بررسی قرار گرفته است، برخی از بدعت هایی می باشد که معاویه در راستای سیاست های حکومتی خود آن ها را در عرف و شریعت داخل کرده است.
- 1- کار معاویه به دیهی افراد اقلیتهای مذهبی تحت حمایت مسمانان، شامل سه بدعت بود:
- أ) دیه را هزار دینار گرفته است.
- ب) آن را میان کسانی که از مقتول ارث می برند و خزانهی عمومی به یکسان تقسیم کرده است.
- ت) به فرض که دیه به موجب سنت یک هزار بوده و خزانهی عمومی از آن سهم داشته باشد، نباید سهم بیتالمال را در آخر بردارد.
- 2- حکم خدا و سنت پیامبرش تکبیر گفتن به هنگام رفتن به رکوع و سجود و برخواستن از آن است و همین سنت را جانشینانش پیروی کردهاند و ائمه مذاهب اسلامی اظهارش نموده و بر آن اجماع کردهاند، لکن معاویه با آن مخالفت ورزیده و به دلخواه خویش در آن تغییر داده و از پی او امویان دست از رویهی اسلامی و حکمش برداشته به بدعت معاویه چسبیدهاند.
عکرمه میگوید: پشت سر پیرمردی در مکه نماز خواندم بیست و دو تکبیر گفت. به ابن عباس گفتم: او آدم احمقی است، بشدت پرخاش کرد و گفت این سنت ابیالقاسم (صلّی الله علیه و آله) است[1].
از این روایت دانسته میشود که امویان و در رأسشان معاویه چنان این سنت پیامبر را پایمال کردهاند که مردم این سنت را از یاد برده و پیرو آن را احمق انگاشتهاند.
- 3- نسائی در « سنن» و بیهقی در « السنن الکبری» از طریق سعیدبنجبیر این روایت را ثبت کرده است: ابن عباس در عرفه بود. از من پرسید: سعید چرا نمیشنوم که مردم لبیک اللهم لبیک بگویند؟ گفتم: از معاویه میترسند. ابن عباس از چادرش بیرون آمده گفت: لبیک اللهم لبیک گر چه معاویه بدش بیاید. خدایا اینها را لعنت کن زیرا از سر دشمنی با علی سنت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) را ترک کردهاند[2].
معاویه چون با علی دشمن است و میبیند علی به این سنت پای بند است برای اینکه برخلاف وی عمل کند برخلاف سنت عمل میکند و ثابت مینماید در دشمنی و مخالفت با مولای متقیان تا جایی پیش میرود که سنت و احکام الهی را زیر پا میگذارد و آنچه را که مایهی آراستگی و شکوه حج است از بین میبرد.
- 4- خطبهی نماز عیدین پس از نماز خوانده میشود و پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و ابوبکر و عمر و نیز عثمان در اوایل حکومتش چنین میکردند لکن عثمان بعدها چون نمیخواسته خطبهی خویش را به صورتی دلپسند خلق درآورد و مردم برای شنیدنش نمینشستهاند بنا کرده به خواندن خطبه پیش از نماز تا به انتظار شروع نماز بنشینند و اجباراً حرفهایش را بشنوند. اینها بنا کردند به دشنام دادن به امیرالمؤمنین علی علیه السلام در نطقها و خطبهها و مردم چون آن را روا و شایسته نمیدیدند پراکنده میشدند به همین سبب خطبه را پیش از نماز میخواندند تا مردم اجباراً بشنوند. نخستین کسی که بدعت دشنام دادن به خاندان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) را گذاشت معاویه بود و تبهکاری و گناهش در این مورد بیش از کسی است که قبلاً بدعت تغییر ترتیب خطبه را گذاشت، زیرا معاویه گرچه مقلد بدعت است و نه بدعتگزار، این بدعت را با تبهکاری سهمگینتری آمیخته است.
حال آیا کسی که مسلمان باشد با توجه به نص مخصوصی که در رابطه با مولای متقیان است (که پیامبر فرمودند: هر کس علی را دشنام دهد مرا دشنام داده و هر کس مرا دشنام دهد خدا را دشنام داده باشد) و نصوص کلیای که در رابطه با دشنام دادن به انسان مؤمن است مانند: «دشنام دادن به مسلمان زشتکاری است» میتواند فتوا دهد و بگوید دشنام دادن به مولای متقیان رواست؟
- 5- « ماوردی» و دیگر مورخان نوشتهاند: «چند دزد را پیش معاویه آوردهاند، دستور داد دستشان را قطع کنند. آخرین دزد پیش از آنکه دستش را قطع کنند، ابیاتی را بنا کرد به خواندن؛ معاویه پرسیدش که با تو چه کنم حال آنکه دست رفقایت را بریدهام؟ مادر آن دزد گفت: ای امیرالمؤمنین! این کار هم جزو دیگر گناهانت که از آنها توبه میکنی، در نتیجه معاویه آن دزد را رها کرد و این اولین باری بود در تاریخ اسلام که از اجرای قانون جزای اسلامی صرف نظر میشد[3].
عجیب است مگر هر کس به صرف اینکه قصد توبه از گناهی را داشته باشد حق دارد مرتکب آن گناه شود؟ و از کجا اطمینان دارد موفق به توبه خواهد شد؟ ضمناً فهمیده میشود که معاویه اولین بارش نبوده که به امید توبه مرتکب گناه میشد بلکه کارش همین بوده است. در فرض توبه از کجا معلوم توبهاش پذیرفته شود، زیرا توبه در جایی که از روی نادانی کار زشتی کنند و بعد به زودی توبه نمایند هست، و نیز قرآن میفرماید: هر که پا از حدود و مقررات الهی بیرون نهد بر خویشتن ستم کرده باشد.
- 6- جنایت سهمگین سال 44 هجری: معاویه، زیاد را با خویش منسوب میسازد!
در زمینهی نسبت خویشاوندی اینکه « فرزند متعلق به بستر است و مرد زناکار را سنگ پاداش» اصلی مسلّم بود و از ضروریات اسلام به شمار میآمد و به این فرمایش پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) عمل میشد تا سال 44 هجری و روز شومی که پسر زن جگرخوار بدعت گذاشت و کاری برخلاف سنت و فرمایش پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و ضد اصل مسلم اسلامی مرتکب گشت.
امت اسلامی بر این فرمایش پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) متفق است که «هر کس دانسته خویش را به کسی جز پدرش منسوب نماید، کافر شده باشد و کس شخصی را که با نسبت خویشاوندی ندارد به خویش منسوب نماید از ما (مسلمانان) نخواهد بود[4].»
با وجود فرمایشات مکرر و مؤکد حضرت، سیاست خودپرستانهی معاویه چشم و گوشش را ببست تا مرد زناکار را که از داشتن نسبت رسمی و شرعی با فرزندی که از زنایش بوجود میآید بینصیب است، بهرهمند گردانید و «زیاد» را فرزند ابوسفیان زناکار شمرد و این را هنگامی انجام داد که دید « زیاد بزرگ و سیاستمدار گشته و برای از بین بردن مردان پاکدامن و دوستداران امیرالمؤمنین علی علیهالسلام به درد او میخورد. مادرش ـ سمیه ـ متعلق به یکی از دهقانان ایران بود در زند رود کسکر، دهقان بیمار گشت و حارثبن کلده پزشک ثقفی را به بالینش آوردند تا او را درمان کرد، و به پاداش آن درمان، سمیه را به او بخشید و « حارث» سمیه را به ازدواج غلام رومی خویش درآورد که «عبید» نام داشت و زیاد از این ازدواج بوجود آمد و چون بزرگ شد پدرش عبید را با پرداخت هزار درهم آزاد ساخت، و مادرش سمیه از فاحشههای معروف طائف بود که محل رسمی و پرچم داشت.
آری هر زناکار بیعفتی که با سمیه مادر زیاد، و نابغه مادر عمرو، و هند مادر معاویه، و حمامة مادر ابوسفیان، و زرقاء مادر مروان، و دیگر فاحشههای مشهور ارتباط داشت، میتوانست ادعای پدری فرزندان آنها را بنماید و با همسرانشان بر سر پدری به کشمکش برخیزد. «زیاد» که حسب و نسبی پست داشت و عمری دراز نزدیک به پنجاه سال پدر مشخصی نداشت و او را « زیادبن ابیه» میخواندند یکباره برادر پادشاه وقت گفت و پسر کسی شناخته شد که او را از اشراف محیط و زمانهاش به شمار میآوردند. این مقام ظاهری را درست به طریقی به دست آورد که معاویه مقام فرزندی ابوسفیان را احراز کرد آنگاه که معلوم نبود معاویهی نوزاد، فرزند کدام یک از پنج شش زناکار معروف جاهلیت است و مادرش هندی جگرخوار او را فرزند ابوسفیان اعلام کرد. «زیاد» چون خود را از پستی و ننگ بیپدری رسته و به مقامی ظاهراً بلند نشسته یافت برآن شد که دوستی و علاقهی معاویه را به هر طریقی که شده بیش از پیش فرا چنگ آرد، و راه نابود ساختن و بدخواهی مخالفان معاویه یعنی مسلمانان غیور و خاندان پاک رسالت را اختیار کرد و دست خویش تا موفق به خون پاکان رادمردان فرو برد.
از آن طرف که معاویه از جلب یک متحد سیاسی زد و بندچی و حقهباز و کار چاقکن و مطیع سرمست شده بود هیچ نمیاندیشید که نسبت زنا دادن به پدرش چقدر زشت و نکوهیده و ننگآور است و ادعای خویشاوندی « زیاد» برخلاف حکم شریعت و ناقض سنت است.
[1] . صحیح بخاری 2/57 + مسند احمد 1/218.
[2] . سنن نسائی 5/253 + سنن بیهقی 5/113.
[3] . الاحکام السلطانیة 219 + تاریخ ابن کثیر 8/136 + محاضرهی سکتواری 164.
[4] . بخاری و مسلم ثبت کردهاند و بیهقی در سنن 7/403 از قول آنها آورده است و ابن مسنذرار در الترغیب و التدهیب 3/041
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک های درباره دلالت الفاظ و وضع
بررسی اشکالات وارده به کتاب سلیم بن قیس هلالی
بررسی روایات پیرامون نوروز(2)
بررسی روایات پیرامون نوروز(1)
تاریخچه نوروز
جعل حدیث و اهداف آن
شبهه بدون درب بودن خانه های مدینه در صدر اسلام
مفهوم انتظار در لغت، عرف و شرع
فضاسازی معاویه در شام علیه امام علی(علیه السلام)(2)
فضاسازی معاویه در شام علیه امام علی(علیه السلام)(1)
اشک ریختن در فرهنگ شیعه چه جایگاهی دارد؟(2)
اشک ریختن در فرهنگ شیعه چه جایگاهی دارد؟(1)
معاویه و فرقههای زمان خود(2)
معاویه و فرقههای زمان خود(1)
[همه عناوین(29)]