سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انسان خطای آموزگارش را نشناسد، تا آنکه اختلاف [و دیگر نظرات]را بشناسد . [ایّوب علیه السلام]
 
چهارشنبه 89 دی 8 , ساعت 1:37 عصر

باسمه تعالی

موضوع: شرح اذن دخول علی ابن موسی الرضا«ع»

استاد حمید اکبری

اللهم صل علی بن موسی الرضا المرتضی

در تاریخ سوم جمادی الثــانـی،شام غریبــان شهادت

 ام‌الائمه،در بارگاه ملکوتیث حضرت رضا علیه‌ آلاف

 التحیه و الثناء، فضل و کــرم آن حضرت شامل حال

 این حقیر شد تا شرحــی کوتاه در مورد اذل دخـول

حریم رضوی به رشته نــوشته درآیــد. ایـــن بــضاعه

 مـــزجـاه را به عـــمــوی بـــزرگوار امـام زمـان (ع)،

 قــمر بنی هاشــم (ع) ، فارغ التحصیـل دانشگاه علوی

تقدیم می کنم.

اللهم انی وقفت علی باب من ابواب بیوت نبیک صلواتک علیه و آله

از این عبارت بدست می‌آید:

 اـ حرم و قبور نورانی ائمه اطهار علیهم السلام هر کدام در بی از دربهای خانه‌های رسول گرامی اسلام می‌باشد و عرض ارادت به محضر پیامبر بدون طریق اهل‌بیت نمی‌شود.

2 ـ برای رسیدن به خداترسی و تقوای الهی معرفت لازم است،شهر علم و معرفت به فرموده پیامبر گرامی اسلام، انا مدینه العلم و علی بابها رسول خاتم می‌باشد برای ورود به این شهر لازم است که از دروازاه آن وارد شد چون قرآن کریم می‌فرماید: واتو البیوت من ابوابها  از درب خانه وارد شوید درب ورودی شهر معرفت و یقین، امیرمؤمنین و فرزندان معصوم او می‌باشند.یکی از ورودیهای این شهر علم،امام رئوف علی بن موسی الرضا علیه السلام می‌باشد.

3 ـ معلوم می‌شود که بدون ورودی و واسطه اظهار ارادت و محبت به محضر پیامبر فایده ندارد چون تنها پذیرفتن خدا و رسول شرط لازم اسلام است اما شرط کافی ایمان نمی‌باشد. اصلاُ در واقع کسی که پیامبر را پذیرفت خواه ناخواه اوامر و نواهی او را می‌پذیرد. آیا پیامبر خدا و همچنین قرآن کریم نفرموده‌اند از اولی‌الامر که همان ائمه اطهار هستند پیروی کنید؟

4 ـ برای وارد شدن به شخصی،مخصوصاُ اگر مقام و منزلتی داشته باشد اجازه می‌خواهد و

این یکی از آداب و دستورات اسلامی است.

(و قد منعت الناس ان یدخلو الا باذنه فقلت یا ایها الذین آمنوا لا تدخلو بیوت النبی الا ان یوذن لکم): (خداوندا) بدون اجازه و اذن پیامبر مردم را از وارد شدن به خانه‌های پیامبر منع کرده‌اید.

هرگاه انسان می‌خواهد وارد خانه‌ای بشود ابتداء باید صاحب خانه اجازه بدهد، بارگاه رضوی ، بیت پیامبر است و حضرت رضا (ع) فرزند پیامبر،برای وارد شدن به این آستان باید از پدر و صاحب خانه اجازه خواست.

به چه کسانی اجازه داده ‌می‌شود؟

 انسان زائر علاوه بر طهارت ظاهری،طهارت باطنی نیز می‌خواهد،طهارت باطنی یعنی اینکه انسان عاری از هرگونه خبث باطنی باشد.

علامه حسن زاده آملی در ذیل آیه «لایسمه الا مطهرون» فرمودند: همانطوریکه برای مسح ظاهر قرآن طهارت می‌خواهد و انسان بدون طهارت نمی‌تواند قرآن، را مسح کند، برای رسیدن و فهم به باطن قرآن نیز طهارت باطنی  می‌خواهد.آیا قرآن و عترت جدای یکدیگرند؟ آیا عترت ، مفسران قرآن نمی‌باشد؟ آیا اهل‌بیت عصمت، قرآن ناطق نمی‌باشند؟ برای وارد شدن به این قرآن نیز علاوه بر طهارت ظاهری، طهارت باطنی می‌خواهد تا برای ورود اجازه داده شود.

(اللهم انی اعتقد حرمه صاحب هذا المشهد الشریف فی غیبته کما اعتقدها فی حضرته ): پروردگارا،من اعتقاد دارم صاحب این مضجع و مشهد،ارجمند و بزرگوار می‌باشد که در حال غیبت، محترمند همانطور که در حال حضور، امام، محترم هستند.

1-اول آنکه حرمت امام باید قلبی باشد ، به خاطر اینکه اگر صرفا ظاهری باشد نفاق است، آیا نفاق غیر از این است که ظاهر و باطن با هم تفاوت داشته است؟

نمی خواهیم آداب ظاهری را نفی کنیم، بلکه به ما توصیه شده غسل زیارت کنیم، لباس پاکیزه بپوشیم، عطر استفاده نماییم، با خضوع و خشوع و قدمهای آرام همراه با ذکر به حرم مشرف شویم، حتی یکی از اساتید اخلاق فرمودند: به هنگام مشرف شدن به بارگاه و حریم کوی رضوی پابرهنه حرکت کنیم.

سخن ما این است که علاوه بر آداب ظاهری، آداب باطنی احتیاج دارد، انسان برای بدست آوردن آداب ظاهری، باید قلب و باطن خود را اصلاح کند،  اصلاح قلب و باطن، علم و معرفت می‌خواهد، در واقع رفتار ثابتی که از شخصی مشاهده می‌شود این رفتار آیینه باطن و اعتقاد اوست.رفتار منافقانه به هیچ وجه ثابت و پایدار نمی‌ماند.

در همه آن واقعاُ شخص خود را در محضر امام ببیند و یقین بداند که امام رفتار و کردار او را مشاهده می‌کند.

2 ـ در رفتاری که با دیگران اعمال می‌شود هر قدر که شخص مقابل بزرگ باشد به همان اندازه ادب نسبت به او تغییر می‌کند تا جایی که فقط برای خداوند سجده می‌کنیم اما برای معصوم حق نداریم سجده کنیم به این عنوان که او را مورد پرستش قرار دهیم. وقتی که علم و معرفت به مقام و منزلت امام حاصل شد و انسان پی برد که او سفیر الهی است، او واسطه فیض الهی است، او را مورد احترام ویژه‌ای قرار می‌دهد.

3 ـ حضور و غیاب امام، از دیدگاه شیعه تفاوتی ندارد ( کما اعتقدها فی حضرته ) ، اینطور نیست، هر زمانی که در محضر امام معصوم باشیم و یا داخل حرم،امام اعمال و رفتار ما را می‌بیند بلکه در همه حال و در همه آن در محضر و منظر امام معصوم می‌باشیم.

(و اعلم ان رسولک و خلفائک علیهم السلام احیاء ، عندک یرزقون)

1 ـ پیامبر گرامی اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام از یکدیگر جدایی ناپذیرند نمی‌توان گفت: نؤمن ببعض و نکفر ببعض

همانطور که به فرموده نبی مکرم اسلام، قرآن و عترت با هم هستند، پیامبرو اهل بیت نیز با هم هستند .

از دیدگاه شیعه بین پیامبر و امام و یا بین تعدادی از ائمه فاصله انداختن آنطور که طبق مذهب بعضی از فرق شیعه است مقبول نیست. پیامبر و جانشینان او معصوم، و همه منصوب از طرف خداوند می‌باشند.

2 ـ درست است که صورت ظاهری و جسم امام رضا علیه‌السلام در بین ما نیست، و مدت زمانی در این عالم، بین مردم عمر کرده‌ اند. امام چون اما از روح بزرگ و ملکوتی برخوردار است و بر دیگر ارواح اشراف دارد زنده‌اند، حتی پایین‌تر از مقام عصمت نیز اینگونه‌اند، قرآن کریم کسانی را که در راه خداوند قتال می‌کنند و کشته می‌شوند زنده می‌داند.

3 ـ دلیل اینکه ما اهل بیت را واسطه قرار می‌دهیم این است که آنان بر سر سفره رحمت خاصه الهی قرار گرفته‌اند، (عندک یرزقون) ما نیز از آن وجودهای عالی و کامل درخواست می‌کنیم  تا رزق خاصه الهی که شامل انبیاء ، صلحاء و شهداء شده نصیبمان بگرداند.

 4 ـ شرف المکان باتمکین ، این شخص است که به مکان شرافت می‌دهد و مکان به نفسه شرافتی ندارد. بنابراین کلمه ی ‹الشریف› در متن صفت صاحب می باشد نه صفت ‹المشهد›

یرون مقامی

وقتی که معرفت و اعتقاد به مقام و مرتبه وجودی امام پیدا شد، آیا غیر از این است که امام را حاضر و ناظر اعمال بداند؟

امام می‌داند و می‌بیند که در وجود ما آیا تفرعن و اراده علو هست یا خیر؟

آیا کاری که انجام می‌دهم و حرفی که می‌زنم خالصانه است یا خیر؟ آیا . . .

قران کریم می‌فرماید « ما یلفظ من قول الالدیه رقیب عتید»:هیچ کلامی گفته نمی‌شود مگر اینکه دو ملک رقیب و عتید آنرا ثبت و ضبط می‌کنند.

در جایی که کلام ما اینچنین محاسبه می‌شود، اعمال و رفتار ما، باطن و نیت ما ثبت و ضبط نمی‌شود.

یکی از مؤلفه‌های حقوقی دین اسلام که با سایر نظام حقوقی تمایز پیدا کرده نیت است.

واقعاُ در عبادات خود چقدر خداوند را دخیل کرده‌ایم آیا غیر از این است که حضرات معصومین علیهم السلام که سفیران الهی هستند از سر درون ما آگاه هستند و اگر کبر ، حسد، . . . و اهل گناه باشیم ما را می‌بینند.

حالا وقتی کسی که این معرفت را نسبت به امام پیدا کرد دیگر، برای رسیدن به ضریح حضرت تلاش نمی‌کند تا موجب آزار و اذیت چند نفر شود و . . .

ویسمعون کلامی

امام معصوم سخنان مرا م شنود ، نه هم اکنون بلکه در همه آن ، او شنیده که غیبت کرده ام ، دروغ گفته ام ، تهمت زده ام ، با سخن نسنجیده ای دل کسی را رنجانده ام و خاطری را آزرده ام و ...

واقعا اگر با این معرفت، به محضر امام مشرف شویم آیا حیاء اسلامی به ما اجازه می دهد که اهل گناه باشیم. چقدر از تعارفهایمان منافقانه است، انصافا قدری تفکر کنیم .

 آیه جوادی آملی فرمودند: ما عالمانه حرف می زنیم ولی عوامانه عمل می کنیم.

و انک حجبت عن سمعی کلامهم

جای پرسش است که اگر امام سخن مرا می شنود ، و از طرفی اعتقاد داریم که آنهازنده اند پس چرا جواب سلام رانمی شنویم، مگرجواب سلام واجب نیست؟

برای پاسخ به مقدماتی لازم است،

 1- قرآن کریم می فرماید : اذا حیتیم فحیوا باحسن منها اوردوها : هنگامیکه به شما سلام و تحیتی می رسد ، به بهتر از آن صورت ،سلام و تحیت را برگدانید و یا مثل آن را .

مثلاً در پاسخ سلام ، نیکو آن است که، سلام علیکم گفته شود و در غیر این صورت واجب است سلام با سلام جواب داده شود.

2- مستحب است که انسان سلام کند و اگر به او سلام کردند، جواب سلام واجب است.

3- آنطور که از گزارش تاریخی به دست می آید اینکه سیره عملی پیامبر اینگونه بوده که کسی در سلام کردن بر ان حضرت پیشی نگرفته است . آیا ائمه اطهار که جانشینان معصوم و منصوب از طرف خداوند سبحان می باشند می توان گفت که غیر از سیره و طریق نبی مکرم اسلام را دارند .

بنابر این مقدمات، آیا می توان گفت که امام رضا علیه السلام جواب سلام ما را نمی دهند؟ئر عزیز با توجه با مقدمه ای که گفته شد ، معصوم سلام و تحیت ما را به نحو احسن و اکمل پاسخ می‌دهند و از امام رئوف و کریم غیر از این انتظار نمی‌رود. حتی از افق و منظر بالاتر، به نظر حقیر اینکه در واقع ما سلام به امام رضا علیه‌السلام نمی‌کنیم، بلکه ما پاسخ سلام می‌دهیم، به این بیان که طبق سیره عملی معصوم، حضرت در سلام بر ما پیشی گرفته‌اند و فضل و کرمش را شامل ما می‌کند و وقتی که عنایت شد به ما اجازه جواب سلام را می‌دهند.

اما چرا جواب سلام (و از منظر عرفانی سلام امام)، را نمی‌شنویم می‌توان اینگونه پاسخ داد: چون ما از امام معصوم ـ (از باب تشبیه معقول به محسوس) ـ فرسنگها فاصله داریم و در اثر عصیان و گناه و تخطی از او امر و نواهی الهی باعث شد که انواع حجابهای ظلمانی و حتی حجابهای نورانی بین ما حائل شود و ما کلام و سلام امام را نمی‌شنویم استادی، علم کلام و خداشناسی تدریس می‌کند، اما ممکن است به خاطر تفاخر،تکاثر و علوی که دارد او را به انحطاط بکشاند. به تعبیر امام خمینی (ره) علم حجاب اکبر است.

عزیز بزرگوار،علم که حجاب نورانی است انسان را به سقوط می‌کشاند در مورد حجاب ظلمانی چه باید گفت،آیا برای صعود نیاز به رفع حجب نمی‌باشد؟ جای این پرسش می‌ماند که اگر ما باعث حجاب و مانع از کلام معصوم شده‌ایم، چرا خداوند را خطاب قرار می‌دهیم، و انک حجبت عن سمعی کلامهم ( خداوندا تو بر شنوائیم از شنیدن آن (سلام) پرده افکندی) ؟

پاسخ اینکه چون همه افعال،در طول قدرت الهی صورت می‌گیرد به همین خاطر این پرده‌پوشی وحجاب رانیزکه فعل مابوده به خداوند سبحان منسوب می کنیم. چون همه قدرت و وجود، از آن اوست و ما فقر محض و عین ربط به حضرت حق هستیم ، و فقر را به فخر یا للعجب.

البته وجود های نورانی سلام امام را می‌شنوند. نکته‌ای را که باید توجه داشت اینکه نمی‌توان به ضرس قاطع رای داد که حتماُ این انسان است که باعث حجاب شده، بلکه ممکن است خداوند نعمتی را که در نظر ما مطلوب است بگیرد و در عوض نعمتی بدهد که ما به آن آگاهی نداریم درست است که  حجبت عن سمعی اما در ادامه می‌گوئیم:

(و فتحت باب فهمی بلذیذ مناجاتهم)

گاهی سؤ‌ال می‌شود که چرا بعضی از دعا‌هایمان مستجاب نمی‌شود؟

جواب اینکه خداوند سبحان چون آگاه به مفاسد و مصالح ماست، مصلحت نمی‌داند که آن چیز را به ما بدهد آن وجود رحمان و رحیم می‌داند که اگر چیزی را که می‌خواهیم باعث دوری ما از خداوند می‌شود به ما نمی‌دهد، اما باید باور داشت که خداوند سبحان، سمیع الدعا است.،سمیع الدعا به این معنا نیست که خداوند دعا را می‌شنود چون همه دعا را می‌شنوند بلکه سمیع الدعا یعنی خداوند به درخواست عبد ترتیب اثر می‌دهد و این معنا نیز در محاوره استعمال می‌شود، می‌گوئیم فلانی صحبت مرا گوش نمی‌دهد و منظور ما این است که خواسته ما را اجابت نمی‌کند

بنابراین، معنا هیچ دعایی که در حیطه شرعی باشد نیست که مستجاب نشود، چیزی که هست به خاطر مصلحتی، در آینده به ما تفضل می‌شود.

درست است که به ظاهر خداوند سبحان برای ما حجاب قرار داده است، اما از طرفی نعمت و رحمتی افاضه کرده است و آن اینکه راه فهم ما را به مناجات لذت بخش با پیامبر و اهل بیت گرامیش گشوده است.

گشایش نعمت لذت مناجات، بسیار قابل اعتنا است . سید الساجدین در دعا از خداوند در خواست می کند الهی اذقنا حلاوه عبادتک : خدایا لذت و شیرینی عبادتت رابه ما بچشان .

معلوم می شود لذت مناجات، چیز مهمی است که امام معصوم درخواست می کند، چون وقتی معصوم دعا می کند با علم وعرفان همراه است.

حال آیا می توانیم شکایتی علیه خداوند داشته باشیم که چرا حجاب قرار داده است و ما سلام امام را نمی شویم ، آیا علم ما آنقدر هست که مصلحتها و مفسده ها را بدانیم . قرآن کریم می فرماید : ما اوتیتم من العلم الا قلیلا ، هر اندازه علم داشته باشید نسبت به علم پروردگار قلیل است.

یکی از نکته هایی که در این عبارت اذن دخول وجود دارد (فتحت باب فهمی) اینکه ماباید با توسل به حضرات معصومین علیهم السلام از خداوند کریم در خواست کنیم که بفهمیم . مشکل بنیادی انسان در همه آن، برای هر کاری، عدم فهم و جهل نسبت به کار است.

در یکی از سالها در فصل حج به امام سجاد گفته شد که امسال حاجی زیاد است . امام سجاد فرمودند : ما اکثر الضجیج و اقل الحجیج : (متعجبم) که چقدر ضجه و ناله و سرو صدا زیاد است اما حاجی (واقعی) کم است.

زائر امام رئوف ، هر کس به اندازه ظرف وسعه وجودی که دارد از چنین امام رئوف و کریمی بهره می برد ، هر چه قدرت معرفت باشد به همان مقدار  عنایت و توجه و تفضل می باشد . آیا همه زیارت می کنند یا سیاحت؟

و انی استاءذنک یا رب اولا

ابتدا برای ورود به این بارگاه مقدس و نورانی از خداوند اجازه می گیرم .

و استاءذن رسولک صلی الله علیه و آله ثانیاً

سپس از فرستاده خداوند که درود خداوند بر او و آلش باشد اذن می خواهم.

(واستاءذن خلیفتک الامام المفروض علی طاعته علی بن موسی الرضا علیه السلام   و ملائکه الموکلین بهذه البقعه المبارکه ثالثا.)

از عبارت جواب این پرسش به دست می‌آید که منظور از (خلیفه) در قرآن کریم چه کسانی هستند؟ آیا هر انسانی که اهل معصیت، فسق و فجور باشد می‌تواند ادعا کند که خلیفه و جانشین خداوند هستم، بلکه منظور این است که انسان می تواند دارای خلاقیت هائی باشد. کسی خلیفه الهی است که متصل به وحی و علم الهی باشد و خلیفه الهی منصوب از جانب خداوند سبحان می‌باشد و تعیین امام به رای و انتخاب نمی‌باشد بلکه،فقط نقش مردم در تشکیل حکومت و نظام اسلامی ، مقبولیت است.

اگر همه مردم و یا اکثریت با تفکر اسلامی هم سو و همراه باشند ، مردم سالاری مقبول است و این همان معنایی است که مقام معظم رهبری با بیان مردم سالاری دینی بیان کرده اند؛ نکته قابل توجه اینکه ، ولایت مطلقه فقیه که در عصر غیبت کبری با تعیین عام امام زمان علیه السلام ، انتخاب می شود نیز منصوب الهی است ، به این بیان که خبرگان رهبری این مقام را احراز می کنند  نه انتخاب ؛ به عبارت دیگر ، ولایت مطلقه فقیه که خلیفه و جانشین خداست نیز مانند مقام نبوت و امامت انتصابی است نه انتخابی.

  نکته ها:

  • 1- امام خلیفه خداست (خلیفتک)
  • 2- اطاعت از امام واجب است (المفروض علی طاعته)
  • 3- علاوه بر امام ، از ملائکه نگهبان حریم رضوی نیز باید اجازه ورود خواست (ملائکه الموکلین)
  • 4- بارگاه مقدس امام رئوف ، دارای نگهبانانی است.(ملائکه الموکلین)

(ءَ‌اَدخل یارسول الله ، ءَ‌اَدخل یاحجه‌الله ، ءَ‌اَدخل یا ملائکه الله المقربین المقیمین فی‌هذا المشهد.   )

تا اینجا جملات به صورت اخباری بود ، اما از این به بعد لحن انشائی می شود ، أدخل یا رسول الله :آیا ای رسول خدا وارد حرم بشوم ، آیا ...

در اینجا دیگر از خدا در خواست نکرده ایم ، با اینکه قبلا گفته شد ( انی استاءذنک یا رب اولاً) ، و ابتدا از پیامبر گرامی اسلام اجازه می گیریم ، شاید به این خاطر باشد که ما می خواهیم از این وجودهای نورانی به خداوند برسیم ، با توسل به حضرات معصومین و توکل به حضرت حق به کمال و قرب الهی نائل شویم.

او عنایت می کند و ما جنایت ؛ خدای عزیز من لی غیرک ، غیر از تو کسی ندارم .

(فأذن لی یا مولای فی الدخول افضل ما اذنت لاحد من اولیائک.)

انسان وقتی می خواهد وارد حریم رضوی بشود، غیر از رحمت، فضل و کرم نمی یابد، جرأت پیدا می کند لذا نمی گوید اجازه ورود بده ، بلکه می گوید مولای من، بهترین اجازه ای که به یکی از دوستانت مرحمت کرده ای به من بده .

(فان لم اکن اهلا لذالک فانت اهل لذالک.)

ای مولای کریم درست است که من لایق اینچنین رحمتی نیستم ، اما سجیتکم الکرم و عادتکم الاحسان ، قرآن کریم می فرماید: اما السائل فلاتنهر : سائل را نباید رد کرد ، شما امام روف و کریم، این مرحمت را بفرما. لله الحمد                                خادم العباس حمیداکبری                                                          26/5/1381                                        



لیست کل یادداشت های این وبلاگ