باسمه تعالی
عنوان: معاویه
موضوع: افکار معاویه
محمد جواد طالبی
معاویه از همان روز که به سلطنت نشست و بساط استبداد را پهن کرد، به فکر این بود که پسرش را ولیعهد خویش سازد و برایش بیعت بستاند و حکومت اموی را موروثی و پایدار گرداند و هفت سال تمام زمینة این کار را فراهم میکرد، به نزدیکانش انعام می داد و بیگانگان را خویشاوند و مقرب میخواست، گاه نیت خویش مستور میداشت و زمانی برملا مینمود و پیوسته آن طریق را هموار میساخت و به طرف مقصود میخزید.
مولا امیرالمؤمنین مسلمان خداپرستی است که آزار رساندن به او و جنگیدن با او حرام است و امّت محمد بر این حدیث همداستان است که دشنام دادن به مسلمان -مؤمن- زشتکاری است و جنگیدن با او کفر. و معاویه هر دو گناه را مرتکب گشته، هم به سرور مؤمنان دشنام داده است و هم با او جنگیده است و با آزار او به پیامبر خدا آزار رسانده است و «کسانی که پیامبر خدا را اذیت میکنند عذابی دردناک خواهند داشت» و هر که پیامبر خدا را اذیت کند خدا را اذیت کرده است و خدا این چنین کسانی را در دنیا و آخرت لعنتشان کرده است.
فرمایشات نبوی تکلیف معاویه را روشن ساخته است و ماهیتش را به دقت مشخص گردانیده است به موجب آنها معاویه در رأس تجاوزکاران داخلی قرار دارد همانگونه که در هنگام بت پرستی در رأس قبائل مشرک و مهاجم ضد اسلام قرار داشت، در آخر زندگی هم همان روحیه جاهلی را داشت، لذا پیامبر، علی را مامور جنگ او کرده و نیز فرموده بود:« کسانی که عمار را بکشند دار و دستة تجاوزکار داخلیاند...» که دار و دستة معاویه او را کشتند، با این همه معاویه به تجاوزکاری مسلحانة خویش ادامه داد و بسیاری دیگر از اصحاب نیکوکار را به قتل رسانید.
از سخنان صریح رسول خدا نسبت به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام):
پروردگار جهانیان به من سفارشی کرده است درباة علیبنابیطالب و فرموده: او پرچم هدایت و (دینداری) است و مشعل ایمان و امام دوستدارانم و نور همة کسانی که مرا فرمان برند.
و نیز فرمودهاند: در آغاز کارنامة مؤمن، عشقورزی به علیبنابیطالب ثبت است. علی از من است و من از علی و او پس از من ولی هر مؤمنی است.
خطاب علی فرمودند: تو را فقط مؤمن دوست میدارد و جز منافق کسی تو را دشمن نمیدارد. اکنون سوال این است که کدام صحابی عادل پس از اینها ممکن است روی از حضرت برتابد و با او دشمنی ورزد و علیهاش توطئه و قیام مسلحانه نماید و او را دشنام دهد و به او افترا ببندد؟ حتی یک مسلمان عادی که بهرة کمی از دین داشته باشد هم چنین کاری نمیکند.
آری، این کار کسی است که تعصب چشم عقلش را کور کرده است و بصیرت را از او سلب نموده و به منجلاب شهوترانی و هوسبازی و بیهودهکاری در انداخته است و آن تیرهبخت مفلوک پسر ابوسفیان است، این موجود پلید استثنایی همان که تا مدتها منکر رسالت به قرآن و سنت بود و بعدها که به دروغ اظهار اسلام نمود هر گاه و بیگاه آن را مسخره میکرد (که نشاندهندة باطن پلیدش و افکار انحرافیش بود) به طور مثال وقتی سعدبنابیوقاص برایش احادیثی را که از پیغمبر درباة علی شنیده نقل میکند و معترضانه بر میخیزد تا از مجلس خارج شود، معاویه برای تمسخر وی اخراج ریح میکند.و چون ابوذر غفاری گفتة پیغمبر را که معاویه در آتش خواهد بود را برایش متذکر میشود، خندهای سر میدهد و دستور میدهد که وی را زندانی کنند.
وقتی عبادةبنصامت حدیث حرمت رباخواری را به او گوشزد میکند، معاویه به او میگوید: این حدیث را مسکوت بگذار و از آن حرفی نزن.
به مدینه میآید، وقتی با ابوقتادةانصاری روبه رو می شود به او میگوید: ابوقتاده همة مردم به دیدنم آمدند جز شما گروه انصار، چرا به دیدنم نمیآیید؟ ابوقتاده میگوید در تعقیب پدرت در جنگ بدر چهارپایانمان را ذبح کردیم! میگوید: بله همینطور است ای ابوقتاده. ابوقتاده میگوید: پیغمبر خدا به ما فرمود که پس از او با تبعیض اقتصادی روبهرو خواهیم گشت و دستور دارد در آن حال صبرو مقاومت نماییم، معاویه میگوید: بنابراین صبر کنید تا به دیدار او برسید.
حقیقت این است که آن تبه کار سر در برابر وحی آسمانی و فرمایش نبوی فرود نیاورده و به روز جزا ایمان نبسته و باور نداشته که روزی به دیدار پیغمبر اکرم برسند و علیه او دادخواهی نمایند تا دادشان از آن که تبعیض اقتصادی قائل گشته و ستم روا داشته بستانند. و همین کافرکشی و بدمسلکی و گردنکشی او را بس.
ماهیت معاویه درون ناپاکش را از روی آنچه ابن بکار در «موفقیات» از مدائنی نقل کرده است بهتر میشناسیم: مطرفبنمغیرةبن شعبة ثقفی میگوید: با پدرم -مغیرة بن شعبه- به نزد معاویه اعزام شدیم. پدرم میرفت پیش او و صحبت میکرد و بعد برمیگشت پیش من و از خردمندی و خوشرفتاری معاویه پیش من داستان میگفت. تاشبی آمد و از خوردن شام خودداری کرد. و دیدم غمزده است. ساعتی منتظر ماندم. فکر کردم پیشامد بدی برای ما و در مورد کار دولتی پدرم رخ داده است. به همین جهت از او پرسیدم چه شده که امشب غمگینی؟ گفت: پسرجان من از پیش ناپاکترین آدمها میآیم. پرسیدم چطور؟ گفت: در حالی که با معاویه جلسة خصوصی و محرمانه داشتیم به او گفتم: تو ای امیرالمؤمنین اکنون به این مقام بلند رسیدهای چه میشد اگر دادگری میکردی و دائرة احسانت را وسعت میدادی، زیرا تو دیگر پیر شدهای. چه میشد اگر به برادران هاشمیت نظر لطف مینمودی و حق خویشاوندیشان بجا میآوردی. به خدا امروز دیگر چیزی ندارند که تو را به هراس اندازد در جوابم گفت: هیهات! محال است چنین کاری بکنم! آن تمیمی -ابوبکر- به حکومت رسید و داد گسترانید و آن کارها را کرد، اما تا مرد نامش هم از میان رفت. بعد عمر به حکومت رسید و دهسال کوشش کرد، اما تا مرد نامش نابود گشت. لکن آن هاشمی -پیغمبر اکرم- هر روز 5 بار نامش را به بانگ بلند میبرند میگویند: اشهد ان محمداً رسول الله با این حال ای بی مادر! چه کاری جاویدان خواهد ماند مگر اینکه آن را به گور بسپاریم و نامش را نابود گردانیم.
آری، کسی که از شیر پستان هندة جگرخوار خورده باشد و در دامن «حمامه» تربیت گشته و در فاحشهخانههای حجاز بزرگ گشته باشد و فرزند خانوادة کثیف امیه باشد و ثمرة شجرهای که در قرآن لعنت گشته و ملعون شمرده شده است باید همین طور باشد، معاویه باید همین طور حرف بزند و به مولای متقیان و امام مؤمنان و سرور مسلمانان چنین دشنام بدهد و تهمت بزند و ناروا بگوید، ولی خدای توانا و دانا در کمین او است[1].
منابع:
1)جلال الدین فارسی، ترجمة الغدیر، بنیاد بعثت، چاپ چهارم
[1] .ترجمة الغدیر،ج20- جلال الدین فارسی- چاپ چهارم- بنیاد بعثت.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک های درباره دلالت الفاظ و وضع
بررسی اشکالات وارده به کتاب سلیم بن قیس هلالی
بررسی روایات پیرامون نوروز(2)
بررسی روایات پیرامون نوروز(1)
تاریخچه نوروز
جعل حدیث و اهداف آن
شبهه بدون درب بودن خانه های مدینه در صدر اسلام
مفهوم انتظار در لغت، عرف و شرع
فضاسازی معاویه در شام علیه امام علی(علیه السلام)(2)
فضاسازی معاویه در شام علیه امام علی(علیه السلام)(1)
اشک ریختن در فرهنگ شیعه چه جایگاهی دارد؟(2)
اشک ریختن در فرهنگ شیعه چه جایگاهی دارد؟(1)
معاویه و فرقههای زمان خود(2)
معاویه و فرقههای زمان خود(1)
[همه عناوین(29)]