سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تنگ چشمیِ بسیار، جوانمردی را زشت و برادری راتباه می کند . [امام علی علیه السلام]
 
سه شنبه 89 بهمن 5 , ساعت 7:32 عصر

باسمه تعالی

عنوان: نوروز

موضوع: بررسی روایات پیرامون نوروز

حسن عباسی

 فهرست  مطالب

عنوان

(مقدمه) نوروز حقیقتی است تحریف شده

نوروز در اسلام روزی است مبارک

روایات در مورد نوروز

حدیث معلی بن خنیس

یک روایت در ردّ نوروز

اشکالات و پاسخ به آنها

اشکال اول: معارضه روایت معلی با روایت مناقب

اشکال دوم: عدم تطبیق تاریخ های ذکر شده در روایت معلی با تاریخ واقعی

تقویت رجال سند خبر معلی

گفتار فقها و بزرگان درباره نوروز به روایت معلی

منابع و مآخذ

 مقدمه: نوروز حقیقتی است تحریف شده[1]

با توجه به روایاتی که درباره نوروز رسیده است معلوم می شود ، نوروز پیش از اسلام روزی مورد توجه پیامبران و رهبران الهی بوده است و از ابتدا شادی و سروری که در این روز می شده است بخاطر بزرگداشت امور معنوی و حوادث مذهبی مهمی که در این روز اتفاق افتاده بوده است، نه تنها بخاطر آنکه روز اول سال و روز خرمی جهان طبیعت بوده است.

ولی همانگونه که در اثر مرور زمان بسیاری از واقعیت ها وارونه شده و بسیاری از حقایق تحریف گردیده است، نوروز هم به صورت یک روز ملی و باستانی درآمده و سرور و شادی آن نیز به حساب امور مادی گذاشته شد.

زیرا در روایت معلی بن خنیس ، حضرت امام صادق«علیه السلام» می فرمایند: «سوگند به خانه خدا در مکه ، مبارکی این روز نیست مگر بخاطر یک جریان قدیمی که آن را برایت تفسیر می کنم ... »

و نیز از جملات بعدی روایت معلوم می شود روز نوروز خداوند در ابتدای آفرینش از بندگانش عهد و میثاق گرفته است که او را بپرستند ، یعنی : در این روز خداوند پیمان ولایت را گرفته، از بندگانش پیمان گرفته است که از ولایت الهی سرپیچی نکنند و تسلیم فرمان طاغوت و راه و روشهای شیطانی نگردند، در زندگی برنامه های این و آن و قوانین طاغوتی بشر ساخته شرق و غرب را بر راه و روش الهی و قوانین قرآنی ترجیح ندهند و رهبری امت را بدست طاغوتهای خلافت نسپارند و از اطراف خاندان رسالت و رهبران الهی پراکنده نشوند و معاویه ها و یزیدها را بر دوش علی ها و حسین ها سوار نکنند، این است فلسفه بزرگداشت نوروز از نظر اسلام.

و سپس در روایت اشاره می شود که در این روز «مردم به رسولان خدا و حجت های الهی و به امامان«علیهم السلام» ایمان آوردند» و نیز می فرماید: «و این همان روزی است که پیامبر خدا«6» یاران خود را فرمان داد که با علی«علیه السلام» به عنوان امیرالمؤمنین بیعت نمایند.»

چرا پیامبر«6» در این روز برای علی«علیه السلام» بیعت می گیرد و تاج امارت مؤمنین را بر سر حضرتش می گذارد؟

برای آنکه ولایت را که در این روز خداوند گرفته است امروز تجدید کند و بندگان خدا را یادآوری کند که به پیمان خود وفادار باشند و زیر پرچم ولایت علی قرار گیرند و حکومت طاغوتی بنی امیه و دیگران را بر حکومت الهی و آسمانی علی و فرزندانش ترجیح ندهند.

 به نظر نگارنده[2] در تاریخ بشر از ابتدا میان سلسله رهبران آسمانی و حکومت های غیر الهی رقابت و کشمکس بوده است و همیشه سلاطین و زورمندان برای حق به جانب جلوه دادن خود، کوشیده اند خود را خلیفه خدا و حکومت خود را حکومت حق و حکومت الهی معرفی کنند. و لذا از هر فرصتی برای فریفتن مردم استفاده کرده و به هر نوع عوام فریبی هایی متوسل می شده اند. نوروز نیز از جمله دستاویزهایی بوده است که سلاطین از آن بهره برداری کرده اند.

جمشید پادشاه بزرگ ایران باستان به همین منظور وبخاطر استفاده از همین فرصت است که تاج گذاری خود را در روز نوروز انجام می دهد و حتماً تبلیغاتی هم به راه می انداخته اند که امروز روز پیمان خلافت الهی است و مردم را دعوت می کرده اند که بیایند و با آوردن هدایای نوروزی با نماینده خدا و ظل الله بیعت کنند و تاجگذاری او را تبریک گویند.

اعراب به پیروی از دستگاه خلافت بنی امیه و بنی عباس چون نوروز را روز ولایت و خلافت الهی می شناختند ، سخت کوشیده اند که این روز را مخفی کرده و به تعبیر روایت «ضایع سازند» و لذا برای لکه دار کردن نوروز ، این روز را از بازمانده های مجوس معرفی کرده ، تاجایی که می بینیم حضرت امام موسی بن جعفر«علیه السلام» نیز در مقام تقیه به منصور دوانیقی می فرمایند:«از رسم های فُرُس است و اسلام آن را از بین برده است...» .

و این روایت که بعضی افراد آن را دلیل بر عدم مشروعیت نوروز گرفته اند با توجه به روایات معارض ، حمل بر تقیه شده و بهترین دلیل بر عظمت نوروز است ، و می­رساند که خلفا تا چه اندازه برای از بین بردن نوروز می­کوشیده اند، و پس از یک دوره تبلیغات خلفا که نوروز کاملاً مسخ و در افکار عمومی مسلمین از سنت های مجوس معرفی شده بود ، اینک منصور دوانیقی می­خواند حضرت موسی بن جعفر«علیه السلام» را در این روز وادار به جلوس کند تا از طرفی (مانند مأمون) برای خود موقعیت کسب کند و از طرفی حضرت را در معرض اعتراضات اعراب قرار دهد.

در خبر معلی حضرت سپس اشاره به ظهور حضرت حجت«علیه السلام» کرده می فرماید: «و این روز همان روزی است که قائم ما و امامان در آن ظهور خواهد فرمود ، و در همین روز قائم ما بر دجال پیروز خواهد گشت ، و او را در زباله دان کوفه به دار خواهد کشید» .

و این مژده پیروزی نیز انگیزه ای است برای تجلیل نوروز و شادی شیعیان در این روز، چه بسا مناسب است که می بینیم علمای بزرگ ما از قدیم در این روز جلوس کرده ، سکه های (یاصاحب الزمان) که نشانه فتح و پیروزی ولی عصر است در میان شیعیان عیدی می داده اند.

به هر حال شکی نیست در اینکه از نظر اهل بیت نوروز از روزهای مهم و مذهبی معرفی شده و تجلیل آن البته با آداب و رسومی که در روایات بیان شده است بسیار پسندیده می باشد، روزه گرفتن، نماز خواندن ، شکر نعمت ولایت بجا آوردن، تجدید بیعت با رهبران دینی، و به زیارت مؤمنین و علمای ربانی رفتن اینها خلاصه اعمالی است که یک فرد مسلمان در نوروز به عنوان روز ولایت و روز پیروزی حق و عدالت انجام می دهد.[3]

نوروز در اسلام روزی است مبارک[4]

بسیاری از احکام شرع در میان ملتهای سالفه وجود داشته است ، مانند ختنه کردن که در شریعت یهودیان بوده و مانند روزه که در شریعت مسیحیان وجود داشته است و همین احکام در اسلام نسخ نگردیده بلکه از طرف اسلام امضاء شده است. بنابراین هرچند که نوروز از جمله اعیاد مجوسیان و دیگران است ولی شارع مقدس آن را تأیید فرموده و امضاء نموده است.

این معنی از بررسی کتب فقهی و اخبار و ادعیه و دیگر آثار اسلامی به خوبی روشن می گردد و به زودی به مدارک اسلامی این موضوع اشاره خواهیم نمود.

پس از آنکه ما پی بردیم که نوروز از طرف شارع تأیید شده است، یا دست کم اگر احتمال دادیم از طرف شارع تأیید شده است، آیا باز هم می توان اعمال نوروز را بدعت دانست و یا اینکه برعکس بجا آوردن اعمال آن بهتر از ترک آن است؟

روایات در مورد نوروز

آوردن همه احادیث و روایات در این زمینه در این مجال نمی گنجد ، لذا برای بررسی روایات شما را به کتاب «النوروز فی مصادر الفقه و الحدیث»[5] ارجاع می دهم. در این مقاله فقط روایت معلی بن خنیس که در بیشتر کتب فقهی و حدیثی آمده و اصلی ترین روایت در مورد نوروز است را بررسی کرده و سپس روایتی که در تعارض با آن است را ملاحظه خواهیم کرد، بطور کلی روایات در تأیید نوروز از شیعه  غیر شیعه بسیار است و فقط یک روایت است که نوروز را تأیید نمی کند و آن هم روایت مناقب است که در ادامه بررسی خواهد شد.

حدیث معلی بن خنیس

در باب  22 بحار الانوار[6] (باب روز نوروز و تعیین آن و سعادت ایام ماه های فرس و روم و ... ) فرموده است:

در بعضی از کتب معتبر دیدم که روایت کرده فضل الله بن علی بن عبیدالله بن محمد بن عبدالله بن محمد بن محمد بن عبیدالله بن الحسین بن علی بن محمد بن الحسن بن الحسن بن علی بن ابی طالب«علیه السلام» از ابی عبدالله جعفر بن محمد بن احمد بن العباس دوریستی ، از أبی محمد بن جعفر بن احمد بن علی موسی قمی، از علی بن بلال ، از احمد بن محمد بن یوسف ، عن حبیب الخیر، از محمد بن الحسین الصائغ ، از پدرش از معلی بن خنیس :

«بر جعفر بن محمد«علیه السلام» در روز نوروز وارد شدم، حضرتش فرمود» آیا این روز را می شناسی؟

گفتم: فدایت شوم ، این روز را ایرانیان بزرگ می شمارند و در این روز برای یکدیگر هدیه می برند . حضرت صادق«علیه السلام» فرمودند: سوگند به خانه خدا در مکه ، مبارکی این روز نیست مگر بخاطر یک جریان قدیمی که برایت تفسیر می کنم آن را تا درک کنی .

گفتم: آقای من دانستن این مطلب از محضر شما برای من بهتر است از آنکه تمامی مرده هایم زنده شوند و تمامی دشمنانم بمیرند!

سپس فرمودند: ای معلی روز نوروز همان روزی است که خداوند در آن عهد و میثاق از بندگان خود بر عبادتش گرفت، و از آنان پیمان گرفت که چیزی را شریک او ندانند و به رسولانش و حجت هایش ایمان آورند و به امامان«علیهم السلام» ایمان آورند و این روز اولین روزی است که خورشید در آن طلوع کرده و بادها به وزش در آمده است و در این روز گلها و گیاهان زمین آفریده شده است ، و در این روز سفینه نوح«علیه السلام» بر کوه جودی (آراراط) قرار گرفته، در این روز خداوند کسانی را که هزاران نفر بودند و از ترس مرگ از دیار خود بیرون رفتند و خداوند به آنان فرموده بود بمیرید ، خداوند دوباره آنان را زنده فرمود.

و در این روز جبریل«علیه السلام» بر پیامبر خدا«6» نازل شده است و این روز روزی است که پیامبر خدا«6» امیرالمؤمنین«علیه السلام» را بر دوش خود سوار کرد تا بتهای قریش را از روی خانه کعبه به زیر انداخت و درهم شکست ، و نیز حضرت ابراهیم«علیه السلام» در چنین روزی بت ها را شکست.

و این همان روزی است که پیامبر خدا«6» یاران خود را فرمان داد که با علی«علیه السلام» به عنوان امیرالمؤمنین بیعت نمایند و این روز همان روزی است که پیامبر خدا«6»  علی«علیه السلام» را به وادی جن فرستاد تا از آنان برای حضرتش بیعت بگیرد ، و این روز همان روزی است که دوباره در آن با امیرالمؤمنین«علیه السلام» بیعت شد.

و این همان روزی است که در آن علی«علیه السلام» بر اهل نهروان پیروز شد و ذوالثدیه را (که پیغمبر«6» ابی بکر و عمر را امر کرد ذوالثدیه را بکشند و نکشتند)[7] به قتل رسانید. و این روز همان روزی است که قائم ما و امامان در آن ظهور خواهد فرمود و در همین روز قائم ما بر دجال پیروز خواهد گشت و او را در زباله دان کوفه به دار خواهد کشید. و هیچ روزی نیست مگر آنکه ما در آن انتظار فرج داریم ، زیرا این روز از ایام ماست و از روزهای شیعیان ما به شمار می آید که ایرانیان آن را حفظ کرده و شما عرب ها آن را ضایع ساخته اید.

و فرمودند: که پیامبری از پیامبران خدا از پروردگار پرسید این مردمی که از دیار خود بیرون رفته اند و مرده اند چگونه زنده خواهند شد ، خداوند بر او وحی فرمود: در این روز همانطوری که در بسترهای خود آرمیده اند به روی آنان آب بپاشند و این روز اولین روز است از سال فرس ، این مردم که سی هزار نفر بودند زنده شدند، از آن پس آب پاشی در نوروز رسم شد ... »[8]

یک روایت در ردّ نوروز

مرحوم مجلسی بزرگ«;»  در ادامه حدیث معلی می فرمایند:[9] (از کتاب مناقب نقل می­کند)

«حکایت شده که منصور پیشنهاد کرد به حضرت موسی بن جعفر«علیه السلام» که برای تبریک نوروز جلوس کند و هدایایی که برایش می آورند تحویل بگیرد. حضرت در پاسخ فرمود : من در اخبار جدم رسول الله«6» جستجو کردم و خبری از عید در آنها ندیدم و این روز از رسم های فرس است و اسلام آن را از بین برده است، پناه می برم به خدا که ما چیزی را احیاء کنیم که اسلام آن را محو کرده است.

منصور گفت: شما این عمل را بخاطر سیاست لشکر انجام می دهیم، تو را به خدای بزرگ قسم می دهم که جلوس کنید، پس حضرت هم جلوس فرمودند.»[10]

اشکالات و پاسخ به آنها:

اشکال اول- معارضه این روایت(معلی) با روایت مناقب

پاسخ:

اولاً : روایت معلی بین اصحاب مشهورتر است و مرحوم مجلسی و صاحب جواهر و شیخ انصاری و دیگران نیز این مطلب را اعتراف نموده اند.[11] و بعضی از علماء مانند مرحوم شیخ طوسی و دیگران از اینکه روایت را قبول کرده اند معلوم می شود که با مشهور موافق هستند و اصحاب ما تا به امروز به این روایت عمل کرده اند. یعنی از شیخ طوسی (حدود نهصد سال قبل) تا به امروز شهرت دارد.[12]

ثانیاً: در مقابل روایت مناقب، روایات زیادی در مورد ادعیه و اذکار و اعمال مخصوص نوروز آمده که با این وجود روایت معلی بر روایت معارضش ترجیح دارد.

ثالثاً: حدیث معلی دارای سند است ولی حدیث معارضش مرسل است و حکایت شده است و معلوم نیست که از چه معصومی نقل شده است.[13]

رابعاً: معلی بن خنیس ایرانی نبود بلکه شخصی از اهل کوفه است و داعی نداشت تا از خود روایتی را که به نفع فارسیان باشد بسازد.[14]

خامساً: اکثر علماء در روایت مناقب ، احتمال تقیه داده اند یعنی شاید منصور می خواسته است با این عمل حضرت را مورد توبیخ قرار دهد و به مردم اظهار نماید که ائمه طالب ریاست هستند ولی برای آنها این فرصت دست نداده است و هرگاه برای آنها دست بدهد ، حریصانه روی آن خواهند افتاد و لذا حضرت در ابتدا این موضوع را نپذیرفت ، همانگونه که مأمون در حق حضرت رضا«علیه السلام» نظر داشت و نظرش با شکست مواجه شد و جریان به عکس نتیجه داد.

یا اینکه منظورش آن بوده است به مردم بفهماند که امام موسی بن جعفر«علیه السلام» آداب و رسوم فرس را تأیید می کند، همان آداب و رسومی که اعراب آن را بدعت می شمردند و منصور می خواسته است برساند که امام احیای بدعت می کند.

یا اینکه منظورش شناختن شیعیان حضرت و آزار رساندن به آنان بوده است.

یا اینکه امام می خواسته در تشکیلات طاغوتی منصور جلوس نکند، زیرا هدف منصور این بوده است که با جلوس حضرت ارکان حکومت خود را محکم نماید و همانطور که خود منصور در جواب حضرت گفته است می خواسته سیاست لشکری خود را تقویت نماید و لذا حضرت حتی المقدور شانه از زیر بار خالی می فرموده اند.[15]

اشکال دوم: عدم تطبیق تاریخ های ذکر شده در روایت معلی با تاریخ واقعی

اشکال کننده می گوید: جریان مبعث پیامبر و تصریح روز غدیر محال است در نوروز باشد ، زیرا مبعث 13 سال پیش از هجرت واقع شده و غدیر 10 سال پس از هجرت بوده است و بین مبعث و غدیر 23 سال فاصله است و میدانیم که تفاوت تقویم شمسی با قمری 11 روز است ، بنابراین اگر نوروز در روز مبعث بوده است یعنی نوروز در روز 17 ماه رجب بوده است پس از 14 سال نوروز تقریباً در دهه دوم ماه ذی الحجه می افتد نه پس از 23 سال . پس حساب با محتوای روایت مطابقت ندارد.[16]

پاسخ:

اولاً: در حدیث تصریح نشده است که روز مبعث با نوروز مصادف شده باشد، بلکه در حدیث گفته شده است که نوروز روزی است که در آن جبرییل بر پیامبر«6» نازل شده است و میان مبعث و نزول جبرییل تلازمی وجود ندارد . زیرا مبعث عبارت است از روزی که پیامبر«6» مأمور شده است به تبلیغ رسالت به قومش و ممکن است نزول جبرییل بر حضرتش دوسال پیش از مبعث باشد همانگونه که برخی از اخبار به آن اشاره نموده اند، پس ممکن است در طریق جمع بگوییم نزول جبرییل بارها صورت گرفته است و یکبار آن مصادف با نوروز شده است.

همچنین در حدیث معلی به غدیر تصریح نشده است ، بلکه در حدیث می گوید: پیامبر«6» در روز نوروز یارانش را امر به بیعت با علی«علیه السلام» به عنوان امیرالمؤمنین فرمود: و این جریان غیر از غدیر است و عامه و خاصه این جریان را یادآور شده اند.

اما از طریق خاصه در این مورد 38 حدیث وارد شده که بعضی از آنها از مرحوم ابن بابویه و بعض دیگر از مرحوم شیخ طوسی در جزء یازدهم امالی خود بسندش از بریده می گوید و اما از طرق عامه در این باره 42 حدیث وارد شده است، بعضی از آنها احادیث از موفق بن احمد است و بعضی دیگر از حموینی و بعضی از ابن مغازلی خلاصه روزی که پیامبر خدا«6»  اصحاب خود را فرمان داده است که بر علی«علیه السلام» به عنوان امیرالمؤمنین سلام کنند غیر از روز غدیر است[17].

اما شکستن بت ها در فتح مکه از این روایت ( و نه در بیشتر روایت وارده) ظاهر نیست بلکه صریح بعضی از روایات و ظاهر بعضی از آنها بر این مطلب است که شکستن بت ها قبل از هجرت بوده است پس جمع بین این روایات و بین قول به تعدد وقوع شکستن بت ها ممکن است و ممکن است یکی از آنها با نوروز موافق باشد (مثل روایتی که روایت شده از کشف الغمه از مسند احمد بن حنبل عن ابی مریم عن علی«علیه السلام»)[18]

اما اگر گفته شود: تاریخ فتح نهروان و قتل ذوالثدیه در مناقب ابن شهر آشوب به تاریخ نهم صفر سال 39 بوده و این با روال فرروردین موافق نیست.

جواب می دهیم : سال فتح، مشهور نزد جمهور مورخین همان است که ذکر شد یا سال 38 است و اما در مورد ماه و روزش مورخین سکوت کرده اند و حرفی نزده­اند، پس اعتماد به مثل این بر قول یک نفر از آنها نمی شود.[19]

ثانیاً: از روایات معلوم می شود که ضد روایت از معلی وجود دارد که بعضی از آنها تعبیراتی اضافه تر دارند، مثلاً بعضی گرفتن عهد و پیمان برای امیرالمؤمنین و قتل ذوالثدیه را دارند و بعضی ندارند و علماء نیز به هرکدام از آنها برای اثبات استحباب اعمال نوروز اشاره کرده اند . از طرفی هم در طی بحث های فقهاء این عادت هست که اگر قسمتی از یک روایت مخالف عقل یا اجماع بود آن قسمتش را طرح نموده و باقیمانده را قبول می نمایند. بدین معنا که اگر روایتی صادر شد که صدور آن و یا ذیلش مخالف عقل یا اجماع بود، به آن قسمتی از آن عمل می کنند که مخالف عقل و اجماع نیست و فقره مخالف آن را طرح می نمایند. و عبارات علماء در این موضوع چنین است: «اشتمال الروایه علی ما لم یقل به احد لا یضربها» یعنی «مشتمل بودن این روایت بر مطلبی که قائلی ندارد زیانی به روایت نمی رساند».[20]



لیست کل یادداشت های این وبلاگ