سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زیورهای دنیا، خردهای ناتوان را تباه می سازد [امام علی علیه السلام]
 
سه شنبه 89 بهمن 5 , ساعت 7:29 عصر

باسمه تعالی

عنوان: نوروز

موضوع: تاریخچه نوروز

مجتبی یوسفی

 پیشگفتار:

«پسرم اگرچه من به اندازه همه کسانی که پیش از من بوده اند عمر نکرده ام، ولی در کارهایشان نگریستم و در خبرهایشان اندیشیدم و در آثارشان گذر کردم تا آنجا که گویی خود یکی از آنان شدم ، بلکه به سبب آنچه از اخبار آنان به من رسیده ، گویی از آغاز تا انجام با آنان زیسته ام و کارهای زلال و شفاف را از تیره و کدر و اعمال سودمند را از زیانبار بازشناختم»[1].

هر مقدار که زمان به عقب تر می رود و گستره ای از اطلاعات را در اختیار قرار می دهد ، به همان مقدار صحت مطلب مورد تردید واقع می شود و نگاه به آن مطلب ، نگاهی محتاطانه می گردد.

همین امر سبب شد که نگاهی به کهن ترین جشن ایرانی یعنی نوروز بیاندازیم و در بستر تاریخ همراه با آن حرکت کنیم و به بررسی ریشه های آن بپردازیم.

در اینکه نوروز مهمترین رسم باستانی ماست شکی نیست، به همین دلیل همواره سعی شده است تا به علت این اهمیت و جایگاه خاص جشن نوروز پی برده شود که در سایه همین تلاش ها ریشه هایی برای نوروز به وجود آورده شد و در بستر زمان به آنها شاخ و برگ داده شد و کم کم به عنوان مطلبی یقینی در میان جامعه جا افتاده شد ، اما با نگاهی دقیق به این ریشه ها ، آرام آرام سؤالاتی پیرامون آنها برای انسان رخ نمون می شوند.

نوروز آیینی است مردمی که همواره مردم آن را دوست داشته اند و سینه به سینه آن را به آیندگان منتقل کرده اند ، حال این سؤال پیش می آید که اساساً آیا می توان برای رسمی که ریشه در آحاد مردم در طول قرن های متمادی دارد، علت و منشاء خاصی معرفی کرد؟ به عبارت دیگر هر مقدار که در عمق تاریخ سیر می کنیم ، مردمی را می بینیم که هرسال در اولین روز فروردین ، آیین نوروز را برپا می کنند و تا آنجا که منابع تاریخی همراهی می کنند این مردم هستند و نوروز نیز هست و برهه ای از زمان را نمی توان یافت که چنین جشنی برپا نبوده و ناگهان جرقه آن خورده است.

این سؤال ما را به سمت این گمانه سوق می دهد که گذر زمان و دست به دست هم دادن عوامل مختلف و اکثراً بسیار جزئی باعث گرایش به برپایی چنین مراسمی بوده است.

از طرف دیگر کهنگی و قدمت نوروز[2]این سؤال را پدید می آورد که چگونه برای آن تاریخچه هایی بدین روشنی و وضوح بیان شده است؟ کدامین منبع و چگونه به چنین برهه ای از زمان سیطره یافته و اطلاعاتی با این وضوح در اختیار ما قرار داده است ، حال آنکه قدیمیترین کتاب ایرانی اوستا است و در آن هم حتی اسمی از نوروز برده نشده است؟[3]

بنابراین چاره ای نیست که منابع موجود تکیه بر اقوال شفاهی بزرگان کرده باشند و بر پایه آنها ، ریشه هایی را برای نوروز تراشیده باشند. و از همین نقطه است که تزلزل نظریه ها آغاز می شود.

مطلب دیگر اینکه در تاریخچه ها ، یا جمشید را مؤسس نوروز می دانند و یا اینکه برای او نقش والایی در آن در نظر می گیرند.

شخصیت مبهم و مجهول جمشید در منابع و اینکه وی در چه زمانی می زیسته ، عمرهای طولانی منسوب به او ، کارهای افسانه ای او و ... همه و همه پدیدآور این سؤال اند که اصلاً شخصی به نام جمشید وجود داشته ؟

زندگی طبقاتی و نظام اشرافی گری حاکم بر ایران ، رابطه شاه و رعیت و شکاف عمیق بین اقشار مختلف ، ظلم و فساد موجود در جامعه و ... آرام آرام اذهان خسته و رنج کشیده مردم را وادار به ساخت شخصیت هایی کرد که پایان بخش وضع موجود در جامعه اند، در همین بین جمشید بوجود آمد ، با ظلم و ستم مبارزه کرد و پیروز شد و نظام برپایه عدالت و مردم محوری تشکیل  داد که در آن کشاورز برای خود کار می کرد ، چوپانان مجبور به قربانی کردن دام های خود در قربانگاه ها نبودند ، مرض و مریضی با کشف علم طب توسط جمشید ریشه کن شد و برای مدت طولانی مرگ از سرزمین تحت حکومت وی برداشته شد ، تاجایی که جمعیت رو به فزونی نهاد و خداوند زمین را سه برابر کرد![4]و ...

این ها همه آرزوهایی است که مردم ناتوان از تغییر اوضاع به کمک اسطوره ها بدانها رسیده اند؛ در چنین زمانی است که جمشید دادگر دست به تأسیس نوروز می زند ، نوروزی که کم کم بر اثر فشارهای شدید مالیاتی ، رنگ و روی طبیعی خود را از دست داده است[5] و احتیاج به بازسازی دارد و چه کسی بهتر از این پادشاه دادگر و چه ظرفی بهتر از اذهان مردم که از گزند هر پادشاهی به دور است؟

در سیر تحول نوروز ، تاریخچه ها آن را به دو دسته عامه و خاصه تقسیم کرده اند که در اولی شاه چند روز برای مردم جلوس کرده و به امور آنان رسیدگی می­کرده و در دومی یعنی نوروز خاصه به کارهای خود می رسیده و مردم به او دسترسی نداشته اند.

«دل هیچ مورخی نه از روی کینه ، بلکه تنها به سبب شناختی که از تاریخ دارد ! اجازه نمی دهد که باور کند که شاهان ساسانی مردمی را که نه دهقان بوده اند و نه سپاهی و موبد بزرگ و نه از اهل بیت و نزدیکان خاصه و نه از خانواده ی شاهی و از خدم و حشم، در نخستین روز نوروز ، با خانواده­هایشان به حضور بپذیرد و به ایشان نیکی بکند»[6] حال آنکه معلوم نیست در آن زمان فرقی میان رعیت و دیگر جانداران روی کره خاکی بوده است یا نه ؟

این مسائل تنها گوشه ای از ابهاماتی است که لابلای تاریخچه های موجود نهفته است که البته قرابت بیشتری با واقعیت دارند تا اصل مطالب.

بنابراین اگرچه نمی توان شخصیت هایی چون جمشید ، طهمورث ، هوشنگ و باقی پادشاهان پیشدادی را براحتی زیر سؤال برد ، و آداب و رسوم بیان شده برای نوروز را غیر واقعی دانست، ریشه های یافته شده برای نوروز را نادرست خواند و تلاش های مورخین را بیهوده انگاشت ، اما پذیرفتن چنین مطالبی خالی از ابهام و صبغه ای غیرمنطقی نخواهد بود.

بخش اول : فروردگان؛ مراسمی پیش از نوروز

ایرانیان باستان انسان را مرکب از پنج جزء می دانستند ، ( اهر ، دین ، بوی ، روان ، فروهر )[7]

کتاب اوستا که قدیمی ترین کتاب موجود ایرانی است فروهر را چنین معنی می کند: «نیروی ایزدی انسان که حتی با مرگ وی هم از بین نمی رود»

ایرانیان بر این باور بوده اند که فروهر مردگان در پنج[8] روز آخر سال برای دیدار خانمان و کسان خود به زمین باز می گردند ، این مسأله علتی بود برای برپایی مراسمی به نام فروردگان.

«فروردگان» به معنی پنج روز آخر سال می باشد و «فروردیان» به معنی جشن زمان فرود فروهرها به زمین می باشد.[9]

ـ علت گرایش به این مراسم: آنها معتقد بودند که فروهر ها با فرود خود در زندگی دنیا به کمک آنها شتافته و در معیشت و مشکلات به آنان یاری خواهند رساند.

به همین علت در این ایام خانه ها را غبار روبی و پاکیزه می کردند و با پهن کردن سفره هایی مخصوص و رنگین غذا در اطاق مخصوصی و سوزاندن چوب های خوشبو سعی در جلب رضایت فروهرها داشته اند.

به نظر می رسد مراسم خانه تکانی کنونی ایرانیان ریشه در همین مسأله داشته باشد و همچنین است آخرین پنجشنبه سال که سر قبور حاضر و فاتحه خوانی می کنند که پنجشنبه نماد پنج روز فروردگان باشد.[10]

با توضیحات فوق می توان نتیجه گرفت که فروردگان «در واقع مراسم عزا و ماتم بوده است نه جشن شادی»[11]

بخش دوم: پیدایش نوروز

قبل از ورود آریایی ها ، ساکنان بومی ایران مغان بودند ، آنها علاوه بر دوگانه پرستی ، به رستاخیز نیز اعتقاد داشته اند.[12]

با ورود آریایی ها به ایران مغ ها سرزمین را تقدیم آنها کردند ، آریاییان در هنگام ورود به ایران قوای طبیعت مثل خورشید و ماه و ستارگان و آتش و باد و آب و خاک را می پرستیدند.[13]

تا قبل از ظهور زردشت ، ایرانیان مهریسنی یا همان میترا پرست بوده اند ، مهر (معادل آن در اوستا میترا است) یعنی خورشید و رب النوع فروغ می باشد، فرهنگ معین نیز مهر را خدای نور و آفتاب معرفی می کند . بنابراین میترا پرست ها همان «پیروان خورشید» بوده اند.

میترا پرست ها خورشید را نماد دادگستری و مساوات می دانستند چرا که همه ی جهان در برابر خورشید یکسان است و خورشید بر خوب و بد و تر و خشک به طور برابر می تابد و به طور کلی اثرات آن برای همه یکسان است،[14] و به علت همین اعتقادات و پیروی آنان از خورشید، منزلت خورشید در نزد آنان بسیار بالا بوده است (شاهد این نکته تعابیری چون خورشید داد، خورشیدعدل، آفتاب داد، ... در ادب فارسی می باشد).

می دانیم که زمین در اول اعتدال بهاری و اول اعتدال پاییزی به نزدیکترین فاصله خود با خورشید می رسد، همین امر سبب شده بود که آریاییان میترا پرست در این دو زمان دو جشن بزرگ برپا کنند که به جشن ابتدای پاییز مهرگان و به جشن ابتدای بهار نوروز می گفته اند.

1- مهرگان

این جشن در روز شانزدهم[15] ماه مهر برگزار می شده است و تا روز بیست و یکم ماه ادامه داشته است ، گویا این جشن مهمترین جشن ایرانیان جنوب غربی بوده است.[16]

2- نوروز

در داستانهای ملی تأسیس نوروز را به جمشید نسبت می دهند ، و به همین خاطر قبل از اینکه وارد بحث تخصصی نوروز شویم اندکی در مورد جمشید به بررسی خواهیم پرداخت.

- جمشید کیست؟

جم ، جمشاسپ، جمشید ، جمشیدون، هرچهار کلمه به یک معنا و نام شخصی بنام جمشید می باشد، نسب او را این گونه نگاشته اند: جمشید بن طهمورث بن ایران بن هوشنگ بن آدم.

طهمورث را عده ای پدر او و عده ای برادر او و عده ای هم عموی او دانسته اند.

گویا وی 1000 سال عمر کرده است که هفتصد سال آن را پادشاه تمام ایران بوده است . بگفته طبری هفتصد سال و بعقیده بعضی دیگر وی 617 سال خداپرست بوده است و بعد از آن دعوی الوهیت کرده، و ضحاک برادر شداد بن عاد علوانی بر او خروج کرده و او را شکست داده است و او به سیستان گریخته و بعد از چندی کشته شده است.[17]

همانگونه که گفته شد مشرب توحید بر جمشید غالب بوده و انسان کامل را در خور نیایش و ستایش می دانسته و از کواکب برتر می دانسته و گفته است «اشرف موجودات انسان است و اشرف انسانها پادشاه عادل و قابل اطاعت و فرمانبرداری است» نه اینکه وی قایل به یزدان نبوده است . مورخین اسلامی می گویند که به دعای او سیصد سال بیماری و مرگ در ایران نابود شد و گیتی بسیار آباد گشت و بعد از ادعای الوهیت و روگردانی او کارها نابسامان شد و آشفتگی بر مملکت او چیره گشت.[18]

ـ چگونگی به قدرسیدن جمشید:

قبل از ظهور جمشید نظام ایران را دیوسالاری می گفته اند ، چراکه سردمداران مردم را، در اوج فقر و ناداری نگه می داشتند و در مقابل سرمایه های خود را افزون می داشته اند. در چنین جامعه ای بالطبع خوی های حیوانی (دیوخویی) رشد می کرده و سرتاسر جامعه را فرا می گرفته است . از متون قدیمی و تاریخی ادبی[19]برمی­آید که جمشید در چنین جامعه ای به مبارزه پرداخت و در نهایت پیروز شد و توانست انقلابی اجتماعی بوجود آورد. این انقلاب به سود طبقات پایین دست جامعه بود و نوعی مبنای مردم سالاری داشته است. و در جامعه وی شغلها تقسیم شد و هر کس برای خود کاری می کرده است.

به طور کلی این نظام بر پایه عدل و مساوات و عدم تبعیض بنا شده بود.[20]

اکنون با این توضیحات اجمالی به بررسی نوروز می پردازیم:

گفته شد که نوروز از ابتدا در نزد آریاییان از اهمیت به سزایی برخوردار بوده است، چراکه خورشید در این روز در نزدیک ترین فاصله با زمین قرار داشته ، همان خورشیدی که در نزد آنان نماد برابری و مساوات بوده است.

جمشید برای اعلام رسمی پیروزی بزرگ خود و برپایی رسمی آیین داد ، باید روزی را انتخاب و در آن جشن می گرفت؛ نوروز علاوه بر جنبه مذهبی که داشت آغاز اعتدال ربیعی و نوشدن طبیعت و ورود به فصل گرما بود، به همین خاطر وی با تلفیق ملاک های مذهبی و طبیعی با «آیین داد» خود، جشن پیروزی را در این روز قرار داد.[21]

این امر باعث شد که نوروز اهمیت چند برابر پیدا کند و شاید یکی از علل بقای آن تا امروز همین مسأله باشد.

نظر دیگر :

عده ای بر این نظر هستند که چون انسان هزاران سال پیش ، فعالیت و سرمایه ای جز کشاورزی و زمین خود نداشته ، بنابراین امور مربوط به این دو مهمترین امور در زندگی وی به شما می آمده و از آنجایی که نوروز روز اول بهار و اعتدال ربیعی است و آغاز زنده شدن درختان به حساب می آید ، بنابراین در بالاترین درجه اهمیت قرار داشته و همواره واقعه ای نوید بخش بوده است. برای جشن مهرگان نیز چنین توجیهی وجود دارد.[22]

بخش سوم: آداب نوروز:

گرچه نوروز تا قبل از جمشید نیز دارای جشن بوده ، اما بعد از ظهور او دامنه جشن به قدری وسیع شد که برگزاری آن فقط با همراهی حکومت امکان پذیر بوده است.

از چگونگی نوروز در زمان پادشاهی گشتاسب یعنی مقارن با ظهور زردشت اطلاعاتی در دست نیست و حتی در اوستا نامی از نوروز به میان نیامده است، دوره اشکانیان نیز چنین وضعی دارد ، اما از دوره ساسانیان اطلاعات گسترده ای موجود است.

جشنی که در زمان جمشید برگزار می شده کاملاً مردمی بوده است ، اما ساسانیان با دگرگونی این جشن و دستکاری آن ، آن را به دو بخش خاصه و عامه تقسیم کردند.[23]

-  نوروز عامه: این قسم از نوروز ، پنج روز اول سال بوده است، چند روز قبل از آن اعلام می­کردند که شاه برای مردم جلوس خواهد کرد ، شاه در این مدت به کارهای مردم رسیدگی می کرده و به آنان هدیه می داده و هدیه می پذیرفته، این ایام به ترتیب مخصوص : مردم ، دهقانان، سپاهیان، موبدان و بزرگان، اهل کاخ ، نزدیکان و خاصان ، خانواده خود) بوده است.

- نوروز خاصه: روز ششم بوده که مخصوص خود شاه بوده و کسی جز اهل انس و خواص به نزد او راه نداشته است.[24] تقدیم قربانی در نخستین ساعات روز از مهمترین آداب آن بوده است ، چراکه آنان اعتقاد داشتند جان آدمی پرتویی از خورشید است و باید به آن بپیوندد ، این باور و مراسم احتمالاً مربوط به جامعه پیش از جمشید می شده است که به آن عید قربان مهریسنان نیز گفته اند.[25]

ـ سنت های مردمی نوروز:

در اینجا به تعدادی از رسوماتی که در زمان نوروز مرسوم بوده اشاره می کنیم:

اسب دوانی ، کشتی گرفتن، جامه ی عید، حنا بندان، حلوای عید، آرایش و آذین ، آزادی زندانیان، نواختن کوس و چنگ و نواهای گوناگون، نوروز خوانی که همراه دریافت مژدگانی بوده، هدیه دادن ، سبزی کاری (در چند ستون جداگانه چند نوع غله می­کاشته­اند که رشد بهتر هرکدام نشان از قوت آن نوع در آن سال داشته است[26] ، برافروختن آتش در شب نوروز ، آب ریختن در صبح نوروز به یکدیگر[27].

منابع :

1) حسین توفیقی ،  آشنایی با ادیان بزرگ ، تهران، قم ، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی و دانشگاه ها (سمت) ، مؤسسه فرهنگی حلم، مرکز جهانی علوم انسانی ، 1373، چاپ نهم، 1385

2) جواد برومند سعید، نوروز جمشید ، پژوهشی نوین از پیدایش نوروز، تهران ، توس ، چاپ دوم 1388.

3) محمد معین ، فرهنگ فارسی ، تهران ، امیرکبیر، 1364.

4) غلامحسین مصاحب ،  دائره المعارف فارسی، تهران ، امیرکبیر ، شرکت سهامی کتاب های جیبی، 1380.

5) علی اکبر دهخدا ،  لغت نامه، تهران ، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تران ، 1372

6) پرویز اذکایی، نوروز تاریخچه ، مرجع شناسی ، تهران ، انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، 1353.

7) پرویز رجبی ،  جشن های ایرانی ، تهران ، آرتامیس، 1387.

8) عبدالعظیم رضایی،  تاریخ نوروز و گاهشماری ایران، تهران، انتشارات درّ، 1379.

 

 

 

 

 


[1]  . فرازی از نامه نهج البلاغه.

[2]  . برای نوروز قدمتی حداقل 3000 ساله بیان کرده اند . یونسکو نیز این قدمت را برای آن به ثبت رسانده.

[3]  . فرهنگ معین ، واژه نوروز.

[4]  . تاریخ نوروز و گاهشماری ایران، 77-جشن های ایرانی ، 25.

[5]  . جشن های ایرانی ، 26.

[6]  . جشن های ایرانی ، 32.

[7]  . نوروز جمشید ، 2.

[8]  . در اینکه آیا فروردگان 5 روز بوده یا 10 روز اختلافی وجود دارد ، ر.ک همان ، 14.

[9]  . فرهنگ فارسی معین، واژهای فروردگان و فروردیان.

[10]  . گرچه علت های بهتری هم می توان برای این کار پیدا کرد.

[11]  . فرهنگ فارسی معین ، واژه نوروز.

[12]  . آشنایی با ادیان بزرگ ، 56.

[13]  . لغت نامه دهخدا، واژه مهر.

[14]  . نوروز جمشید، 210.

[15]  . در تاریخ قدیم هر روز از ماه نامی داشته که نام روز شانزدهم مهر بوده است و در این روز نام ماه و روز با هم یکی می شده است.

[16]  . فرهنگ فارسی معین، واژه مهرگان.

[17]  . لغت نامه دهخدا، واژه جمشید.

[18]  . لغت نامه دهخدا، واژه های جم و جمشید (نقل قول محتوایی).

[19]  . همان ، 210الی205 و 226.

[20]  . نقل قول محتوایی از : نوروز جمشید ، 203 الی 200.

[21]  . همان ، 210الی 205، و 226.

[22]  . در میان نظریه ها ، این نظر قابل قبول تر می نمایاند ، برای تفصیل ن.ک . جشن های ایرانی ، 24.

[23]  . آنان از آنجا که نمی توانستند این جشن را به کلی از میان بردارند ، آنرا طوری تغییر دادند که خاندان سلطنتی دارای جایگاه ویژه ای باشد.

[24]  . نوروز جمشید ، 34 و 224.

[25]  . همان ، 47.

[26]  . همان ، 336 الی 255.

[27]  . نوروز ، تاریخچه و مرجع شناسی.

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ