سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تقوای الهی، اساس هر حکمتی است . [امام علی علیه السلام]
 
جمعه 89 دی 10 , ساعت 2:1 عصر

باسمه تعالی

عنوان:شبهات مربوط به فاطمیّه

موضوع: شبهه بدون  درب  بودن خانه های مدینه در صدر اسلام

مجتبی یوسفی

یکی از شبهات مطرح شده پیرامون «حدیث باب»، شبه? پیرامون اصل وجود درب است. در این شبهه بیان شده است که خانه های مدینه در زمان زندگی رسول الله(صلّی الله علیه وآله) و دخت گرامی ایشان حضرت زهراء(سلام الله علیها) دارای درب نبوده است و حداکثر چیزی که بر در خانه ها نصب می شده است، پرده بوده است.

در بررسی این شبهه ابتدا اسناد و مدارک این شبهه را مطرح می کنیم و در ادامه به جواب های داده شده به این شبهه می پردازیم.

بخش اول: مستندات شبهه و جواب ها

شبهه مذکور بر محور 3 روایت ذیل تشکیل شده است:

1)      حدیث«پرد? خانه فاطمه (سلام الله علیها) »
از امام باقر(علیه السلام) روایت شده است که فرمود:« رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) از سفری بازگشت و به خانه فاطمه( علیها سلام) وارد شد، پرده ای بر در خانه داشت و دو النگو در دستانش دید... بیرون آمد. فاطمه(علیها السلام) دخترش را خواند و پرده را کند و النگو ها را بیرون آورد»[1]

2)      روایت تاریخی مربوط به عمل مغیره بن شعبه
«... بادی وزید و پرد? خانه را بالا زد و همه وی را دیدند نه این که آنان وارد خانه شده باشند و او را در حال آن عمل دیده باشند.»[2]

3)      واقدی با چند واسطه از عطاء خراسانی:«... من حجره های زنان رسول الله(صلّی الله علیه وآله) را دیدم. از چوب خرما بود و بر درهایش پارچه هایی از پشم سیاه»[3]

هر کدام از این روایت های تاریخی به نوعی اشاره دارندکه خانه های مدینه یا اصلاً چیزی به عنوان محافظ نداشته اند و یا این که حداکثر شیء موجود در جلوی خانه ها، پرده بوده است. در ادام? این بخش به جواب های داده شده به این روایات خواهیم پرداخت.

جواب ها:

جواب های مربوط به روایت اول:

‌أ)   بودن پرده بر در خان? دخت وحی(سلام الله) به منزل? عدم وجود درب نخواهد بود، چرا که در بخش های بعدی خواهد آمد که خانه ها هم درب داشته اند و هم پرده و این مقتضای مناطق حارّه ای است که در اوقات گرم روز با باز کردن درب خانه برای جابه جائی هوا، داخل منزل دیده نشود.

‌ب)  از امام علی(علیه السلام) روایتی وارد شده است دالّ بر این که موضوع مطرح شده در حدیث، میان پیامبر (صلّی الله علیه وآله) و یکی از همسران ایشان بوده است :« پرده ای بر در خانه او آویخته بود که تصویر هایی داشت، یکی از زنان خویش را گفت: این پرده را او من پنهان کن که هرگاه بدان می نگرم دنیا و زیورهای آن را به یاد می آورم»[4]

جواب های مربوط به روایت دوم:

‌أ)   ابن اثیر و دیگران در این موضوع چنین عباراتی دارند:
« بادی وزید و درب را باز کرد، أبوبکره برخاست تا آن را ببندد، مغیره را دید، باد درب اتاقی را که آبشخور مغیره بود باز کرده بود...»[5]
بنابراین در کتب تاریخی معتبر  خبری از عبارت مذکور در روایت دوم نیست، بلکه صریحاً به وجود درب برای هر دو خانه یعنی خان? أبوبکره و خان? مغیره اشاره دارد.

‌ب)  اگر هم عبارت مذکور در روایت دوم را بپذیریم، واقعه مغیره سال ها بعد از صدر اسلام و در شهر نظامی بصره بوده است  و از جنگ های داخلی در امان بوده است و نیاز آن چنانی به محکم کاری درب و دیوار نبوده.[6]

جواب های مربوط به روایت سوم:

‌أ)   خان? زنان پیامبر(صلّی الله علیه وآله) به مسجد باز می شده است که محل تجمع  و رفت و آمد مسلمانان در شب و روز بوده است، بنابراین معقول به نظر نمی آید که برای این خانه ها به پرده ای اکتفا نموده شود که با نسیمی کنار می رود و داخل خانه دیده می شود.

‌ب)  از طرفی روایت مذکور سالها بعد از صدر اسلام را تصویر می کند که این خانه ها دست به دست فروخته شده و تحقیقاٌ از وضع اصلّی خود خارج شده اند.[7]

‌ج)    محمد بن طاووس در حدیث خود وضعیّت حجره های زنان پیامبر را این گونه توصیف می کند:«...و درب حجر? عایشه به سوی شام بود و یک لنگ? از چوب عرعر یا ساج داشت...»[8]

بخش دوم: شواهد و دلائل وجود درب در زمان صدر اسلام

قسمت اول: دلائل عقلی

1)      یثرب و به طور کلی شهرهای جزیره العرب پیش از اسلام همواره صحن? جنگ های داخلی بوده است، همانند جنگ بین قبائل اوس و خزرج و یا اهل مدینه با یهودیان اطراف شهر؛ بنابراین عقل سلیم در چنین جوامعی حکم می کند که برای آرامش و در امان بودن از غافل گیری در شب و روز، خانه ها از استحکام کافی برخوردار باشند؛ به عبارت دیگر نمی توان تصور کرد اشخاصی که لحظه ای سلاح را از خود دور نمی کرده اند، برای خان? خود دربی با استحکام نسبی قرار ندهند.

2)      معمولاً مناطقی چون جزیره العرب به خاطر اقلیمی که دارند، مکان مناسبی برای حیوانات وحشی محسوب می شوند که طبیعتاً اجتماعات انسانی از خطر آنها در امان نبوده اند. وجود درب  و حصار از ملزومات خانه های چنین مناطقی است زیرا امکان ورود این جانوران درشب و روز به محیط زندگی وجود دارد.

قسمت دوم: شواهد نقلی

1)      در متون و جریانات تاریخی

  • معیقب گفت:« رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) زیر گنبدی از شاخ و برگ های خرما که درش از حصیر بود، معتکف شد»[9]
  • در روایات آمده است که درب خان? رسول الله(صلّی الله علیه وآله) را با انگشتان می زدند، یعنی حلقه نداشت.[10]
  • حدیث سدالابواب که درآن حضرت دستور دادند که در تمام در های باز شده به مسجد جز درب خان? علی(علیه السلام) بسته شود. این حدیث را 30 تن از صحابه نقل و روایت کرده اند.[11]
  • «پیامبر(صلّی الله علیه وآله) دستور داد هر که در خانه است جز علی(علیه السلام) بیرون رود و فاطمه(علیهاسلام) بین پرده و درب بود.» [12]
  • سلمان فارسی:«به خانه فاطمه(علیها سلام) رفتم. در زدم و اجاز? ورود خواستم، به من اجازه داد...»[13]
  • بعد از ازدواج امیرالمؤمنین و دخت وحی:« رسول الله(صلّی الله علیه وآله) 40 روز صبح به در خانه زهراء(علیها سلام) می رفت، در می زد... سپس در را محکم تر می زد و ...[14]
  • سوید بن غفیله گفت: علی را درد سختی گرفت. فاطمه(علیها سلام) شب هنگام خدمت پیامبر(صلّی الله علیه وآله) آمد و در زد. پیامبر(صلّی الله علیه وآله) فرمود:« صدای حبیبه ام را بر در می شنوم» و زرندی افزوده که ایشان فرمودند: « این صدای در زدن فاطمه است، ام ایمن برخیز در را برایش باز کن...»[15]
  • «پس پیامبر(صلّی الله علیه وآله) برخاست تا به حجر? فاطمه(علیها سلام) آمد. در زد؛ هرگاه پیامبر(صلّی الله علیه وآله) در می زد کسی جز فاطمه در را باز نمی کرد چون در را باز کرد، پیامبر(صلّی الله علیه وآله) به زردی صورت او نگاه کرد...»[16]
  • در وصف پیامبر(صلّی الله علیه وآله) آورده اند که آن حضرت کفش وصله می کرد و لباس پینه می زد و در خانه را باز می کرد.[17]
  • در داستان افک ماریه، پیامبر(صلّی الله علیه وآله) به علی(علیه السلام) دستور دادکه جریح را بکشد. علی(علیه السلام) درب باغ را زد و جریح آمد تا درب را برایش باز کند، چون دید که علی(علیه السلام) است، در چهره اش آثار غضب دید، برگشت و درب را باز نکرد. علی(علیه السلام) از دیوار به داخل باغ پرید...»[18]
  • امام صادق :« مردی از مردی دیگر به امیرالمؤمنین(علیه السلام) شکایت کرد که او را اجیر کرده بود تا درش را تعمیر کند، امّا در اثر کوبیدن میخ، در شکاف برداشت. امیرالمؤمنین(علیه السلام) اجیر را ضامن دانست»[19]
  • در حدیث دفن عثمان آمده:« جنازه اش را بر روی دربی بردند. صدای خوردن سرش به درب شنیده می شد چنان که گویی کدویی است که می گوید طق،طق دب، دب تا اینکه او را به جایی معروف به حُش کوکب رساندند»[20]

2)      در بیانات معصومین(علیهم السلام)

  • ابوذر از پیامبر(صلّی الله علیه وآله):« هرگاه مردی از مقابل درب باز بدون پرده بگذرد و در آن نگاه کند، گناهی بر او نیست بلکه اهل خانه خطاکار هستند.»[21]
  • جابر گفت: رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) فرمود:« شب هنگام درب ها را ببندید و چراغ ها را خاموش کنید»[22]
  • حضرت فاطمه(علیها السلام) به سلمان فرمودند:« دیشب در این جا نشسته بودم در خانه بسته بود، من در اندیشه انقطاع وحی از ما و انصراف ملائکه از خانه مان بودم که ناگاه درب خود به خود باز شد...»[23]
  • علی(علیه السلام): مکروه است که مرد در خانه ای بخوابد که نه درب دارد و نه پرده.[24]
  • امیرالمؤمنین(علیه السلام): برای هر حقی باطلی دارند و برای هر راستی کجی و برای هر زنده ای قاتلی و برای هر دربی کلیدی و برای هر شبی چراغی روشن...»[25]
  • رسول خدا(صلّی الله علیه وآله): آیا از شما کسی هست که وقتی بر اهلش وارد شود، درب را ببندد و پرده را بیاندازد و خود را با ستر الهی بپوشاند...»[26]

 

حاصل این که درب در صدر اسلام یک شی متعارف و عادی بوده است و اگرچه خانه هایی بدون درب وجود داشته اما اکثر خانه ها از آن برای ستر، حفاظت و... استفاده می کرده اند.

منابع:

1) سید جعفر مرتضی عاملی، رنج های حضرت زهراء( سلام الله علیها)، ترجمه محمد سپهری، قم: انتشارات

2) أبی الحسن علی بن أبی الکرم (إبن أثیر)، الکامل فی التاریخ، بیروت: دارالصادر1965 م

 

 

 


[1] بحارالانوار،جلد43،ص89-83

[2] رنج های حضرت زهراء(سلام الله علیها)،ص273

[3] همان،ص541- وفاءالوفاء، جلد2،ص459

[4] همان،ص554

[5] الکامل فی التاریخ،جلد 2،ص540- تاریخ الامم و الملوک، جلد4،ص70

[6] رنج های حضرت زهراء(سلام الله علیها)،ص 556

[7] برداشت محتوائی از: همان،ص542

[8] وفاء الوفاء، جلد2،ص 542- همان،ص544

[9] همان،ص458- همان،ص550

[10] همان،ص460- همان،ص551

[11] مناقب ابن شهرآشوب، جلد 3،ص189

[12] بحارالانوار،جلد 22،ص479

[13] همان،جلد 91،ص226- دلائل الامامه،28

[14] همان، جلد 35، 215- رنج های حضرت زهراء(سلام الله علیها)،ص 564

[15] همان، جلد 90،ص272

[16] همان، جلد 3،ص73

[17] همان، جلد 41،ص 270- رنج های حضرت زهراء(سلام الله علیها)،ص573

[18] همان، جلد 22،ص 155- همان،ص 574

[19] وسائل الشیعه، جلد 19،ص 144- همان،ص 588

[20] وفاءالوفاء،جلد3،ص113- همان،ص586

[21] مسند احمد،جلد 5،ص153- همان،ص552

[22] بحارالانوار،جلد 73،ص177

[23] همان،جلد 43،ص66- رنج های حضرت زهراء(سلام الله علیها)،ص558

[24] همان، جلد 73،ص 157- کافی،جلد 6،ص533

[25] نهج البلاغه، خطب? 194

[26] سنن أبی داوود، جلد 1،ص234

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ